گنجور

 
اسیر شهرستانی

خنده از گل جلوه از سرو خرامان تازه تر

خوش به سامان می رسد سیر گلستان تازه تر

خاطر آشفته کار زلف و کاکل می کند

خود پسندیهای مجنون در بیابان تازه تر

در بیابان جنون ریگ روان چشم تر است

سایه خار مغیلانش ز مژگان تازه تر

نقش پا در وادی حیرت ز مجنون می رمد

شوخ چشمی های این وحشی غزالان تازه تر

مکتب زنجیر را هر حلقه طفل دیگر است

کار پیران در لباس خردسالان تازه تر

خنده گل بنده چاک گریبان کسی

گل فروشی های خندان نمایان تازه تر؟

جان بیتابی فدای چین ابرو می کنم

سر گرانیهای عمدا شوخ چشمان تازه تر

تا نخواند غیر من کس مصرع سودا اسیر

نسخه جمع آوردن خط پریشان تازه تر

 
sunny dark_mode