از من و بلبل صبا صبر و تحمل می برد
خاک راهت را به باغ از دامن گل می برد
گرد راهم بی نیازی را به خاک افکند و رفت
جرأتش کی بعد ازین نام توکل می برد
پرسش مژگان نازش را زبان دیگر است
نام ما از گوشه چشم تغافل می برد
اشک بیتابی ندارد رنگی از خونین دلان
طاقت ما رنگ از روی تحمل می برد
چون دل پر شور ما کی غنچه ای باشد اسیر
این جرس زنگ از دل افغان بلبل می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر احساسات عمیق و دردهای شخصی شاعر است. او از ناملایمات و سختیهایی که با آنها روبرو است، صحبت میکند. شاعر به زیبایی بلبل و گلها اشاره میکند و میگوید که این صحنهها نمیتوانند به او آرامش دهند، بلکه تنها بر غم و اندوه او میافزایند. ناامیدی و فقدان اعتماد به نفس از مضامین دیگر شعر است و در نهایت، بیان میشود که قلب پر شور شاعر نمیتواند مانند یک گل غنچهای در بند باشد. شاعر در کنار احساسات غمگینش، به عدم تحمل خود نیز اشاره میکند و از درد و بیتحملی خود مینالد.
هوش مصنوعی: من و بلبل صبا، به خاطر عشق تو صبر و تحملمان را از دست میدهیم. خاکی که به پای تو میافتد، ما را به باغ و دامن گل میکشاند.
هوش مصنوعی: گرد راهم بینیازی را به خاک افکند و رفت، جرأت او بعد از این، نام توکل را میبرد. به این معناست که فردی که با بینیازی به زمین افتاده و رفته، دیگر نمیتواند با دلگرمی به توکل بر خداوند وثوق کند. این بدان معناست که گاهی انسانها در شرایط سخت و دشوار، از اعتماد به خداوند دست میکشند و به مسیر خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی از ناز و فریبایی چشمان یک معشوق صحبت میکند. در اصل، از لطافت و زیبایی مژگان او پرسش میکند که زبان دیگری دارد، به این معنا که جذابیت و تاثیرگذاری آن چشمان به گونهای است که بینیاز از کلام خود را نشان میدهد. معشوق به طور غیرمستقیم، به گردش نگاه و طفره رفتن خود اشاره میکند که با چشمانش بر قلب عاشق تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اشکهایی که به خاطر بیقراری و دلخوری میریزیم، رنگ و بوی درد و رنج قلبهای شکسته را ندارند. طاقت ما به اندازهای است که درد و مشکلات را میتوانیم تحمل کنیم، اما این تحمل در نهایت آثارش را بر چهرهمان میگذارد.
هوش مصنوعی: دل پراز اشتیاق ما هرگز نمیتواند مانند غنچهای باشد که به این زنگ تاریک اسیر شده است. آواز بلبل از دل افغان را به همراه میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم خوابآلود او بنگر که چون دل میبرد
درد عشقش از دل ما صبر مشکل میبرد
گر گمان دارد که بر گردم من از کویش به جور
شک ندارم کان نگارم ظنّ باطل میبرد
موج دریای بلای عشق او بالا گرفت
[...]
عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد
خار و خس را زودتر دریا به ساحل میبرد
باغبان خُلد از گلزار ما گل میبرد
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل میبرد
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمهٔ پل میبرد
او تغافل میکند، من هم تغافل میکنم
[...]
ذوق دیدارست کامی کز جهان دل میبرد
زاهد از دنیا نمیدانم چه حاصل میبرد!
دل به دریا داده را ز آسیب طوفان باک نیست
موج آخر کشتی خود را به ساحل میبرد
ابلهان را درک ذوق عشوة دنیا کجاست
[...]
جان و دل بیرون کس ازدست تو مشکل میبرد
غمزهات جان میرباید عشوهات دل میبرد
اضطرابم زیر تیغش نی ز بیم کشتن است
شوق تیغ اوست تاب از جان بسمل میبرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.