میان مهربانی آنچنان بیگانه می خندد
که شمع از خجلتم می گرید و پروانه می خندد
به پیری گشته ام بازیچه طفلی تماشا کن
ز شوخی زیر لب بر محرم و بیگانه می خندد
چنان گرم است از دیوانه ام بازار خندیدن
که گوهر در محیط اخگر در آتشخانه می خندد
ز عکس روی طفلان گلستان خوان بازیگوش
به رنگ گل در و دیوار مکتبخانه می خندد
شگون دانسته چندان خنده بر سامان دل کردن
که بیند صبح را گر فرش این ویرانه می خندد
ز طفلی گفتگوی عشق را افسانه می داند
اگر در خواب می بیند دل دیوانه می خندد
چنان بالیدن از فیض هوای ابر می جوشد
که همچون غنچه در دامان دهقان دانه می خندد
اسیر از توبه ساغر می کشم در وادی شوقی
که از خاک ره زهدم گل پیمانه می خندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی احساسات و تضادهای انسانی را به تصویر میکشد. شاعر در آن از کنشهای خنده و شادی در میان مشکلات و بیمهریها سخن میگوید. او به پیری و تنهایی خود اشاره میکند و اینکه چگونه در این حال، دیگران به خنده و بازی مشغولاند. همچنین به شادیهای کوچک و زودگذر زندگی، مانند عشق و جوانی، اشاره میکند که حتی در شرایط سخت نیز وجود دارد. در نهایت، شاعر با حسرت و تمایل به شوق و عشق، به این نتیجه میرسد که زیباییهای زندگی همچنان میتوانند در دل و پیرامون او حضور داشته باشند، حتی اگر در شرایط ناگواری باشد.
هوش مصنوعی: در میان محبت و دوستی، کسی با حالتی غریب و بیگانه میخندد که شمع از شرمندگیاش اشک میریزد و پروانه نیز در این حال شادی میکند.
هوش مصنوعی: من به سن پیری رسیدهام و مانند یک بازیچه در دست کودکی هستم. تماشا کن که چطور با زبانی شوخیآمیز و لبخندی زیر لب به محرم و بیگانه میخندم.
هوش مصنوعی: بازار خندیدن به قدری از شور و حال و نشاط دیوانهام گرم است که مثل گوهرهایی که در زیر شعلههای آتش میدرخشند و میخندند، من هم در این فضای شاداب و پرانرژی احساس خوشحالی میکنم.
هوش مصنوعی: تصویر چهرههای کودکانه از باغ گلها به دیوار و در مکتبخانه رنگ و بویی شاداب بخشیده است و آنجا را به فضایی شاد و پر نشاط تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: خندیدن بر دل، به قدری زیباست که اگر صبح را ببیند، انگار که این ویرانی نیز بر خود میخندد.
هوش مصنوعی: از کودکی، گفتوگوهای عشق را صرفاً داستانی تصور میکند، اما وقتی در خواب عشق را میبیند، دلش بهطور غیرقابل کنترلی شاد میشود.
هوش مصنوعی: چنان رشد و شکوفایی از برکت باران بهاری پدید میآید که مانند غنچهای در آغوش کشاورز، دانهها با شادی و خنده سر از خاک بیرون میآورند.
هوش مصنوعی: من در دنیای شوق، در حالی که به دلتنگی و گناه گرفتار شدم، از شراب توبه مینوشم. در اینجا، گلی که از خاک به دنیای عشق و پشیمانی برخواسته، به من لبخند میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه تنها از نشاط می لب جانانه می خندد
که سر تا پای او چون شاخ گل مستانه می خندد
چه پروا دارد از سنگ ملامت هر که مجنون شد؟
که کبک مست در کهسارها مستانه می خندد
زخجلت می کند صد پیرهن تر گریه تلخش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.