چه کردهام که دگر بدگمان نمیگردد
ز پا درآمدم و سرگران نمیگردد
به یاد چشم که می میکشم؟ چه میگویم؟
چه گفتوگوست که دام زبان نمیگردد؟
حریف منت عمر دوباره نیست کسی
غنیمت است که پیری جوان نمیگردد
کدام لاله چه گل از چمن چه میخواهد؟
چرا دچار خود ای دوستان نمیگردد؟
گذشته است به خاکم بهار جلوه دوست
چه آرزو که به خاطر جوان نمیگردد؟
گمان آینه دارد به پارهپارهٔ دل
ز گریهام چقدر مهربان نمیگردد
به گریهام چقدر ناز میفروشد اسیر
دلی که زخمی راز نهان نمیگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و افکار شاعر درباره جوانی، عشق و مرگ میپردازد. شاعر از نگرانی و بدگمانیها سخن میگوید و به زیبایی لحظههای زندگی و گذر زمان اشاره میکند. او به یادگیری از گذشته و ارزشمندی عمر تأکید دارد و از دیالوگی از دل و زبان میگوید که نمیتواند به درستی بیان شود. همچنین به ارتباطات انسانی و حسرتهای ناشی از عدم تحقق آرزوها میپردازد. شاعر در نهایت، به زخمهای عاطفی و رازهای پنهان دل اشاره میکند و از ناز و محبت معشوقهاش میگوید که با گریهی او در تضاد است.
هوش مصنوعی: چه کار کردهام که دیگران به من بدگمان نمیشوند؟ من از سر جایم بلند میشوم و به نگرانی دچار نمیشوم.
هوش مصنوعی: تصور میکنم که به یاد چشمان تو به سر میبرم، اما نمیدانم چطور احساساتم را بیان کنم. انگار کلمات برای بیان این احساسات کافی نیستند و زبانم نمیتواند این گفتوگو را به خوبی پیش ببرد.
هوش مصنوعی: هیچ کس دیگر نمیتواند خلأ عمر از دست رفته را پر کند؛ پس ارزشمند است که از فرصتهای زندگی استفاده کنیم، زیرا جوانی دوباره برنمیگردد.
هوش مصنوعی: چه کسی میداند که کدام گل چه خواستهای از دشت دارد؟ دوستان، چرا این موضوع شما را به فکر نمیاندازد و دچار سوال نمیشوید؟
هوش مصنوعی: بهار زیبای دوست، بر دل من نشسته و حسرت به دل دارم که چرا جوانیام به خاطر این زیباییها نمیگذرد و زود سپری میشود.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر گریههام بسیار شکسته و پارهپاره است، اما آینه گمان میکند که این حال، مهر و محبت را به من نمیآورد.
هوش مصنوعی: به گریهام چقدر دلفریبی میکند کسی که دلش به عشقی پنهان جراحت خورده و هرگز از آن راز پردهبرنمیدارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یقین ما به خیال و گمان نمیگردد
گمان آن مکنیدش که آن نمیگردد
به غیر نقش توام در نظر نمیآید
به غیر نام توام بر زبان نمیگردد
ز کفر و دین چه زنم دم که از تجلی دوست
[...]
نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد
خراب تا نشود این دکان نمی گردد
چنان ز قید تعلق سبک بر آمده ام
که از خمار سر من گران نمی گردد
مرا بس است همین آبرو که سجده من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.