گر به دام افتد هوای گلستان در سر مرا
آتش پرواز گردد یاد بال و پر مرا
آهن شمشیر من در صلب خارا برق بود
سوخت خون ساده لوحی در رگ جوهر مرا
صیقل آیینه ام در سنگ خارا می نمود
از برای دیدن خود داشت روشنگر مرا
آسمان با گوهر من آبرویی دیده بود
ساخت چون اخگر نهان در بحر خاکستر مرا
شرطه شوقم را دلیل راه ساحل می کند
گر در این دریا نباشد آرزو لنگر مرا
می کند خاکستر خاکسترم پروانگی
کی تواند شمع وا کردن به تیغ از سرمرا
سبزه دود دل خویشم شرارم شبنم است
ریشه در آب است از سرچشمه اخگر مرا
داده شوقم سر به صحرایی که می باید کشید
منت ریگ روان از شوخی اخگر مرا
وحشت آخر مشت خاکم را غباری می کند
دل دویدن می دهد دامان پرگوهر مرا
جان خاری را به چشم دل تماشا می کند
هرکه در کوی تو می داند ز خود کمتر مرا
فارغ از رنج خمار جام افلاکم اسیر
تشنهلب کی میگذارد ساقی کوثر مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهندهی دلتنگی و آرزوی شاعر برای آزادی و رسیدن به معشوقهاش است. او به توصیف احساسات درونی خود میپردازد و با استفاده از نمادهایی مانند آتش، خاک، و شمع، عمق اشتیاق و درد ناشی از جدایی را به تصویر میکشد. شاعر حس میکند که عشق و شوقش او را به سمت بینهایتی از تلاش و ناامیدی هدایت میکند، در حالی که امید به وصال و رهایی از قید و بندهای دنیوی همچنان در دل او زنده است. همچنین، اشاراتی به ناپایداری و زودگذر بودن زندگی و عشق نیز وجود دارد. در نهایت، شاعر به تنهایی و عطش درونیاش اشاره میکند که همچنان در جستجوی وصل و آرامش است.
هوش مصنوعی: اگر خیال گلستان به ذهنم خطور کند، احساس آرامش و آزادی پرواز را میخواهم که در وجودم شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: آهن شمشیر من از سنگ سخت براق و درخشان بود، اما خون سادگی و بیخبری در رگهای من باعث شدت و سرعت آن را میسوزاند.
هوش مصنوعی: آیینهام به کمک سنگ سخت، تصویر خود را نمایش میداد تا بتوانم خودم را بهتر ببینم و روشناییام را درک کنم.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر وجود من، زیبایی و اعتبار خاصی پیدا کرده بود، مانند جرقهای پنهان در اعماق خاکستر.
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق من، مرا به سمت ساحل هدایت میکند، اما اگر در این دریا آرزویی نداشته باشم، لنگر و ثباتم ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خاکستر من باشد، پروانه که میتواند نظر بیفکند، چطور شمع میتواند با تیغ از سر من جدا شود؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف درون خود میپردازد و نشان میدهد که در عین حال که زنده و سرزنده است، همچنان دچار دلتنگی و آتش درونی نیز هست. سبزه و شبنم به زندگی و تازگی اشاره دارند، در حالی که ریشه در آب به عمق و اصل وجود او مربوط میشود و نشان میدهد که حالتی از شورش درونی و التهاب نیز دارد که از منابع عمیق زندگیاش نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق من به بیابانی رسیده که باید در آن سفر کنم، اما باید منتظر بمانم تا به من شوخی و بازیای از طرف آتش بسوزد.
هوش مصنوعی: ترس و نگرانی در آخرین لحظات، خاک من را به غباری تبدیل میکند و باعث میشود که دل، شتابی برای دویدن به سوی دامن پر از گوهر من پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در کوی تو باشد و به حال تو آگاه باشد، میتواند به خوبی درک کند که من چه اندازه از خودم فروتنتر هستم و با نگاه دلش، حتی آسیبها و رنجهای درونم را میبیند.
هوش مصنوعی: به دور از مشکلات و دردهای ناشی از مستی، من در دنیای خیال و افکار خوشی غرق شدهام، اما هنوز انتظار دارم که ساقی، آب حیات و شفا بخش را به من بدهد تا از تشنگی رهایی یابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گوهری گویا کزو شد دیده پرگوهر مرا
کرد مشکین چنبر او پشت چون چنبر مرا
عشق او سیمین و زرّین کرد روی و موی من
او همی خواهد که بِفریبد به سیم و زر مرا
تا مرا دل آس شد در آسیای عشق او
[...]
کوه گفت: از شرم حلمش عاشقم بر ماه دی
زانکه باد ماه دی در سر کشد چادر مرا
گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا
در سواد دل بهاری هست چون عنبر مرا
آرزویی هر زمان در دل بر آتش می نهم
آتش بی دود، باشد عیب چون مجمر مرا
جوهر آیینه من چون زره زیر قباست
[...]
آن نگار چیت گر آمد شبی بر سر مرا
نیست دیگر آرزوی بالش و بستر مرا
ترک سر گفتم نخست آنگه نهادم پایه راه
اندرین ره هرچه آید گو بیا بر سر مرا
طرفه حالی بین که من جویم ز زخم تیغ او
عمر جاویدان او ترساند از خنجر مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.