جنون به مستی و هشیاری آزمود مرا
ز بسکه محو تو بودم ز خود ربود مرا
برای خاطر او قبله گاه دل شده ام
اگر دچار شود می کند سجود مرا
گداخت شکوه ی رنگ و به پیش چاره گران
به آشنا سخنی دسترس نبود مرا
غلام همت آزادی گرفتاری
دری ز خنده گل در قفس گشود مرا
سپند عربده گردم گل است نام خدا
دلی که سخت تر از سنگ می نمود مرا
ز سوختن غرضم پر فشانی دگر است
به رنگ شعله مدان صید دام و دود مرا
به صلب خست ارباب روزگار گریخت
ز روی خویش خجل دید بسکه جود مرا
گهر به دامن مشت غبار می کردند
در آن دیار که دست و دلی نبود مرا
دل است حلقه ی زنجیر پیچ و تابم اسیر
چه قدر ها که ز دیوانگی فزود مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر درباره تجربههای عشق و جنون است. شاعر از حالاتی همچون مستی و هشیاری صحبت میکند و بیان میکند که عشق او به محبوب، او را از خود بیخود کرده است. او خود را در خدمت محبوب میبیند و آماده است برای او سجده کند. همچنین، شاعر از دشواریها و دردی که عشق به او تحمیل کرده، و از احساس آزادی در گرو عشق صحبت میکند. او اشاره میکند که دلش، که زمانی سخت و سنگین بود، حالا به شدت تحت تأثیر عشق قرار گرفته و زیاد از آن شکیبایی به خرج داده است. در نهایت، شاعر به بحرانهای درونی و دیوانگی خود در عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: عشق و دیوانگی مرا به شدت تحت تأثیر قرار داده و به خاطر شوق و جذب تو، تمام خیالات و وجود خود را فراموش کردهام.
هوش مصنوعی: برای خاطر او، تمام وجودم به سوی او متمایل شده است و اگر دلم دچار مشکل شود، او سبب میشود که من از محبتش خم شوم و به او تسلیم شوم.
هوش مصنوعی: لحظهای احساس زیبایی رنگ را داشتم و در برابر چارهسازان نتوانستم با کسی آشنا صحبت کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر اراده و تلاش برای آزادی، از بند و restraint ها رها شدم. مانند گل که در قفس از خنده به زیباترین حالت خود تبدیل میشود و به دنیای آزاد پیوند میخورد.
هوش مصنوعی: عنوان «سپند» را به معنای نیروی خلاق و زندگیبخش میدانیم که در اینجا به طور نمادین به کار رفته است. شاعر در اینجا از قدرت یا نیرویی سخن میگوید که با نام خداوند پیوند خورده است. گلی که به آن اشاره شده، تعبیر خوبی از روح و لطافت است. شاعر به این نکته اشاره میکند که دلی که به نظر میرسید سخت و غیرقابل نفوذ است، در واقع دارای لطافت و زیبایی عمیقتریست. به این ترتیب، این اثر به ارتباط بین قدرت و لطافت، سختی و زیبایی در دل انسان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من از سوختن و آتش گرفتن هدفی دیگر دارم و آن را به رنگ شعلهها نبین، چون صید دام و دود برای من نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر بخشش و نیکیهایی که من نشان میدهم، روزگار از روی خود شرمنده شد و از وجود من دوری کرد.
هوش مصنوعی: در آن سرزمین، که نه کسی را دل و دست یاری بود، گنجینهها و ارزشها را در دامن ناخالصیها میپوشاندند.
هوش مصنوعی: دل من مانند حلقهای از زنجیر است که در پیچ و تابهایش مرا گرفتار کرده است. چقدر بر حجم دیوانگیام افزوده است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گهی که عشق به خود راه مینمود مرا
ز بودِ خود سر مویی خبر نبود مرا
درِ مجاز ببستم به روی خویش، چو دوست
به روی دل ز حقیقت دری گشود مرا
به پیش روی من از عشق داشت آیینه
[...]
ارگ چه سیل فنا برد هر چه بود مرا
ز بحر کرد کرم خلعت وجود مرا
ز بند وصل لباسی مرا برون آورد
اگر چه مه چو کتان سوخت تار و پود مرا
ستاره سوخته ای بود چون شرر جانم
[...]
فکند از نظری دیده حسود مرا
ز خویش کرده جدا آتشی چو دود مرا
غرور کعبه روانم دلیل بتکده شد
وگرنه تاب فراق حرم نبود مرا
روا مدار که گردد مزید خواهش غیر
[...]
چو شیشه بود تمنا تن کبود، مرا
فلک به سنگ جفای تو آزمود، مرا
نهفته بود مرا جسم چون شرار به سنگ
وصال سوخته جانی ز خود ربود مرا
برون کشید ز پیچاک هست و بود مرا
چه عقده ها که مقام رضا گشود مرا
تپید عشق و درین کشت نا بسامانی
هزار دانه فرو کرد تا درود مرا
ندانم اینکه نگاهش چه دید در خاکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.