گنجور

 
اسیر شهرستانی

دلی ز دور به صد رنگ می‌نمایندت

چو آب گشت دلت سنگ می‌نمایندت

تو مست باده نیرنگ و مطربان پرکار

چه نغمه‌ها ز یک آهنگ می‌نمایندت

توکل تو بلند است و آرزو فربه

قبای فقر از آن تنگ می‌نمایندت

دلت چو سخت ستم شد به اشک مظلومان

حباب را گره سنگ می‌نمایندت؟

خبر ز خویش نداری و ساقیان فریب

هزار جلوه به یک رنگ می‌نمایندت

چه وصله‌ها زده صحرا به چاک خرقه فقر

ز بخیه کاری فرسنگ می‌نمایندت؟

اسیر سایه خُم‌های باده در مستی

نشان مسند و اورنگ می‌نمایندت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

بتان که صید به نیرنگ می‌نمایندت

کباب آتش بیرنگ می‌نمایندت

اگر برون کنی از دل هوای آزادی

بهشت در قفس تنگ می‌نمایندت

ببر ز مردم غافل که این گران‌جانان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه