بس که میترسم از جداییها
میگریزم از آشناییها
نالهخیز است متصل چون نی
بند بند من از جداییها
دل منت گزیده میداند
که چه درد است با دواییها
تربتم را بهار آبله کرد
گل باغ برهنهپاییها
عالم آیینهخانه راز است
هست در پرده خودنماییها
سرم از تیغ هم جدا نشود
بس که میترسم از جداییها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ترس و درد جداییها سخن میگوید و بهویژه از آشناهایی که ممکن است منجر به جدایی شوند، میگریزد. او احساساتش را با نالهای شبیه نی توصیف میکند و به درد جدایی اشاره دارد. دل نیز خبر از این درد دارد و میفهمد که جدایی چقدر سخت است. شاعر به زیبایی و شکنندگی زندگی اشاره میکند و تأکید میکند که ترس از جدایی به حدی است که حتی نمیتواند از تیغ هم جدا شود. این شعر حس عمیق ناامیدی و ترس از فقدان را بیان میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس زیادی که از جدایی دارم، از آشناییها و روابط جدید دور میشوم.
هوش مصنوعی: وجود من به شدت تحت تأثیر جداییهاست، همانطور که نی در زمان نواختن صداهای دلخراش ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: دلهای عاشق و رنجکشیده میدانند که درد چیست و چگونه میتوان آن را تسکین داد.
هوش مصنوعی: بهار باعث شکوفایی و زیباتر شدن قبر من شد، در حالی که گلهای باغ، بدون پوشش و عریانی به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: جهان چون آینهای است که اسرار درون را به نمایش میگذارد و در پس پردهاش، جلوهگریها و زیباییهای مختلفی نهفته است.
هوش مصنوعی: سرم به خاطر ترس از جداییها حتی از تیغ هم جدا نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوزخ اقلیم خودنماییها
جان مرحله برهنهپاییها
بسیار ز جانب وفاکیشان
شرمنده شدم ز آشناییها
خوابی است تمام عمر در عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.