ما را به غیر او نبود التفات هیچ
زیرا که نیست جز کرم او نجات هیچ
خضر و هوای چشمه و آب حیات و ما
نبود به جز زلال وصالش حیات هیچ
ای جان همیشه شادی تو باد ورد دل
وی دل مباد جز غم عشقش دوات هیچ
هیچست این جهان و تو دل را در او مپیچ
وین بند پیچ پیچ مپیچان به پات هیچ
در حضرتی گریز که روحانیان قدس
جز حضرتش دگر نکند التفات هیچ
در عرصهٔ ممالک او هر دو کون پست
با ملک کبریائی او کاینات هیچ
سید تو جان بباز به عشقش که غیر او
شایسته نیست در دو جهان خونبهات هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اهمیت و بیهمتا بودن خداوند میپردازد. شاعر تأکید میکند که هیچ نجاتی جز کرم و رحمت او وجود ندارد و زندگی حقیقی تنها در وصال و قرب او معنا مییابد. او به جهان ظاهری و مشکلات آن بیاعتنا است و بر این باور است که هر چیز دیگری جز عشق به خداوند ارزشی ندارد. در نهایت، شاعر از خواننده میخواهد که جانش را در عشق به خداوند فدای کند، زیرا غیر او هیچ چیز شایسته نیست.
هوش مصنوعی: ما هیچ توجهی به غیر او نداریم زیرا جز رحمت او راه نجاتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خضر و چشمه زندگی و آب حیات وجود ندارند، جز اینکه زلال وصال او، زندگی واقعی ماست.
هوش مصنوعی: ای جان، همیشه شاد باش و دل تو از هیچ چیزی جز غم عشقش پر نشود.
هوش مصنوعی: این دنیا هیچ ارزشی ندارد، بنابراین دل خود را در آن درگیر نکن. این گرههای پیچیده زندگی را به پای خود نزن و خود را در آن نبند.
هوش مصنوعی: به جایی پناه ببر که روحانیان و افراد باصفا فقط به او توجه دارند و به هیچ چیز دیگری اهمیت نمیدهند.
هوش مصنوعی: در دنیای او، هر دو جهان در برابر سلطنت عظیم او بیارزش و قابل شمارش هستند، چرا که تمامی عالم در مقایسه با او هیچ است.
هوش مصنوعی: عزیزم، به خاطر عشق او جان خود را فدای او کن، چون هیچ کس در این دو جهان شایستهی این عشق نیست و خون دلهای تو هیچ ارزشی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.