گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

موجیم و حباب هر دو آبست

آبست که صورت حبابست

آن کس که خیال غیر بندد

نقش غلطست و خود به خوابست

موجست و حباب هر دو یک آب

آبست که آب را حجابست

مهتاب چو رو به تو نماید

روشن بنگر که آفتابست

بر بسته نقاب می برد دل

این طرفه که عین آن نقابست

دلسوخت در آتش محبت

گر میل کنی جگر کبابست

اسرار ضمیر نعمت الله

احسان که کند که بی حسابست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode