گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

درد دل ما دوای درد دل ماست

خوش درد و دوائیست که آن حاصل ماست

ما بندهٔ او و سید رندانیم

ما سائل او و عالمی سائل ماست

آن گنج که اسمای الهی خوانند

در کنج خرابه جو که آن در دل ماست

چه جای نهایت است ره رو ابدا

گر راه رود در اول منزل ماست

نور است حجاب ظلمتش را چه محل

مه حایل آفتاب و او حایل ماست

رندی که محیط را به یک جرعه خورد

نوشش بادا که همدم کامل ماست

مفعول ویند جمله اشیا به تمام

یک فعل ظهور قدرت فاعل ماست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۷۴ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ابوسعید ابوالخیر

یا رب غم آنچه غیر تو در دل ماست

بردار که بیحاصلی از حاصل ماست

الحمد که چون تو رهنمایی داریم

کز گمشدگانیم که غم منزل ماست

مسعود سعد سلمان

تا بار غمت نهاده بر محمل ماست

در جستن تو باد هوا حاصل ماست

دایم سر کوی عاشقی منزل ماست

رنگ رخ تو گواه درد دل ماست

سنایی

هر باطل را که رهگذر بر گل ماست

تو پنداری که منزلش در دل ماست

آنجا که نهاد قبلهٔ مقبل ماست

درد ازل و عشق ابد حاصل ماست

عین‌القضات همدانی

آن گوهر اصل را، عرض خود دل ماست

آن دل که برون ز کون و کان منزل ماست

این طرفه تراست کین سخن مشکل ماست

پیش از کن و کان چه بود آن حاصل ماست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه