گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عالمی غرقند در سیلاب ما

تشنگان دانند قدر آب ما

آفتابی رو نماید روشن است

زاهدی از کجا و ما ز کجا

خوش خیالی می‌نماید روز و شب

با خدائیم با خدا به خدا

حکم میخانه به ما بخشیده است

گرچه هستیم مبتلای بلا

نسبت ما با رسول الله بود

خوشتر از درد دل کجا است دوا

در خرابات مغان گر بگذری

تا بیابی تو ذوق مستی ما

بر در سید مقامی یافتیم

فصل فضل او بُود در باب ما