گرچه آب حیات را مانی
در جهان جاودان کجا مانی
ای که گوئی به پادشا مانم
غلطی کرده ای گدا مانی
بر سر پل چه خانه می سازی
زود باشد که بی سرا مانی
ما چنین مست و تو چنان مخمور
که به رندان بزم ما مانی
درد باید که تا دوایابی
درد چون نیست بی دوا مانی
از رفیقی سید عالم
حیف باشد اگر تو وامانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زاد سروی بدان خرامانی
چون سمن بر بساط سامانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.