تا جمالش دیده ام حیران شدم
همچو زلفش بی سر و سامان شدم
آفتاب حسن او چون رو نمود
من چو سایه از میان پنهان شدم
جام درد و دُرد عشقش خورده ام
مبتلای درد بی درمان شدم
مطرب عشاق شعری خوش بخواند
من به ذوق آن غزل رقصان شدم
در خرابات مغان مست و خراب
همدم ساقی میخواران شدم
نقد گنج عشق او دادم از آن
ساکن کنج دل ویران شدم
بندهٔ سید شدم از جان و دل
در دو عالم لاجرم سلطان شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز سر عشق سرگردان شدم
غرقهٔ دریای بی پایان شدم
چون دلم در آتش عشق اوفتاد
مبتلای درد بی درمان شدم
چون سر و کار مرا سامان نماند
[...]
در فضای عشق بال افشان شدم
لایق قربانی جانان شدم
تن نهادم پای تا سرجان شدم
جان چه باشد جملگی جانان شدم
پای بند نفس نا فرمان شدم
زیر بار ذلت و عصیان شدم
باری اندر دین چو من حیران شدم
درهمه راه و رهی پویان شدم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.