گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عیسی گردون نشین تابع تو در ازل

موسی دریا شکاف امت تو لم یزل

مهر منور نقاب از هوس روی تو

بر رخ مه می کشد نقش خیالت بحل

پیر خرد طفل وار آمده در مکتبت

سر قدر در ضمیر لوح قضا در بغل

دیدهٔ اهل نظر روی تو بیند چو نور

خوش بود آن نور چشم در نظر بی سبل

خاک کف پای تو تاج سر سروران

درگه ایوان تو تکیهٔ اهل دول

حافظ گنج اله صورت و معنی تواست

تا تو رعایت کنی گنج نیابد خلل

مرتبه حضرتت جمع همه مرتبه

با تو در این مرتبه نیست کسی را محل

یافت تعیُن به تو صورت اسما تمام

بر رخ جامع توئی علت جمله علل

گر به بهایم کنم نسبت خصمت رواست

زانکه بهایم بود خصم تو بل هم اضل

بر سر بازار تو نقد سر سروران

هیچ رواجی نیافت درهم و سیم و دغل

سر تجلّی چه بود آنکه به موسی نمود

معنی آن نور تو صورت موسی جبل

آینهٔ کاینات مظهر تمثال تو است

حسن تو در آینه گشته عیان فی المثل

چیست کتاب مبین صورت تفصیل تو

معنی ام الکتاب از تو نوشته جمل

عین تو در عین حق اصل همه عینها

شرع تو هم بی نظیر دین تو هم بی بدل

گرچه ندارم عمل هست امیدم به تو

یک نظر از لطف تو به ز جهانی عمل

آن دم جان بخش ما زنده کند مرده را

دم ز مسیحا زند شعر مخوان یا غزل

سیدی عالمست بندگی جد من

تابع جد خودم در ملل و در نحل

 
 
 
هجویری

فی سبیلِ اللّهِ ودٌّ

کانَ مِنّی لک یُبْذَل

کلُّ یومٍ تتلوَّن

غیرُ هذا بکَ أجْمَل

سنایی

حاسد تا در جهان نیست چو ناصح به دل

ساخته با نیک و بد راست چو با آب، گل

میبدی

انّا لنفرح بالایّام ندفعها

و کلّ یوم مضی نقص من الاجل‌

فاعمل لنفسک قبل الیوم مجتهدا

فانّما الرّبح و الخسران فی العمل

اوحدی

ما به ابد می‌بریم عشق ترا از ازل

در همه عالم که دید عشق چنین بی‌خلل؟

از سر من شور تو هیچ نیاید برون

گر چه سر آید زمان ورچه در آید اجل

هیچ کسم، گر بدل بر تو گزینم به دل

[...]

صامت بروجردی

که ناگهان از فلک رسید جیش حمل

شهاب ریزان سحاب شد از تگرگ اجل

به رجم دیوان همی به پیشه کوه و تل

به قلب ایشان فکند تزلزلی از جدل

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صامت بروجردی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه