عیسی گردون نشین تابع تو در ازل
موسی دریا شکاف امت تو لم یزل
مهر منور نقاب از هوس روی تو
بر رخ مه می کشد نقش خیالت بحل
پیر خرد طفل وار آمده در مکتبت
سر قدر در ضمیر لوح قضا در بغل
دیدهٔ اهل نظر روی تو بیند چو نور
خوش بود آن نور چشم در نظر بی سبل
خاک کف پای تو تاج سر سروران
درگه ایوان تو تکیهٔ اهل دول
حافظ گنج اله صورت و معنی تواست
تا تو رعایت کنی گنج نیابد خلل
مرتبه حضرتت جمع همه مرتبه
با تو در این مرتبه نیست کسی را محل
یافت تعیُن به تو صورت اسما تمام
بر رخ جامع توئی علت جمله علل
گر به بهایم کنم نسبت خصمت رواست
زانکه بهایم بود خصم تو بل هم اضل
بر سر بازار تو نقد سر سروران
هیچ رواجی نیافت درهم و سیم و دغل
سر تجلّی چه بود آنکه به موسی نمود
معنی آن نور تو صورت موسی جبل
آینهٔ کاینات مظهر تمثال تو است
حسن تو در آینه گشته عیان فی المثل
چیست کتاب مبین صورت تفصیل تو
معنی ام الکتاب از تو نوشته جمل
عین تو در عین حق اصل همه عینها
شرع تو هم بی نظیر دین تو هم بی بدل
گرچه ندارم عمل هست امیدم به تو
یک نظر از لطف تو به ز جهانی عمل
آن دم جان بخش ما زنده کند مرده را
دم ز مسیحا زند شعر مخوان یا غزل
سیدی عالمست بندگی جد من
تابع جد خودم در ملل و در نحل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مقام و عظمت حضرت عیسی و موسی اشاره میکند و بر هدایت و راهنمایی آنها تأکید میکند. او همچنین زیبایی و نورانیّت وجود معشوقش را وصف میکند و میگوید که وجود او سبب روشنایی دلها و چشمهاست. شاعر به مقام والای اولیای دین و نیز به ارزش اخلاقی و معنوی آنها اشاره میکند و معتقد است که در هر مرتبهای، هیچ کس به پای آنها نمیرسد. او به عمق معانی و مفاهیم دینی و فلسفی اشاره میکند و با امید به لطف و رحمت الهی، از عشق و ارادت خود به این مقامات والای آسمانی سخن میگوید. در نهایت، شاعر خود را تابع جدش میداند و به جایگاه بندگی و ارادتش به آن بزرگواران اشاره میکند.
هوش مصنوعی: عیسی که در آسمانها سکنا دارد، همواره پیرو تو بوده و موسی که دریا را شکافته، نیز همیشه در کنار امت تو باقی مانده است.
هوش مصنوعی: محبت تابناک من، آرزوهای خام من را تحت تاثیر زیبایی تو قرار میدهد و خیال تو بر چهره ماه مینشیند.
هوش مصنوعی: پیر دانا مانند یک کودک به مدرسهات آمده است و سرنوشتش را در دل لوح تقدیر به همراه دارد.
هوش مصنوعی: نگاه اهل بصیرت به تو مانند نوری زیباست، که آن نور در چشم بدون راه و نشانهای، خوشایند است.
هوش مصنوعی: خاکی که در زیر پای تو قرار دارد، از طلا و جواهرات تاج پادشاهان با ارزشتر است و ایوان و خانهات مأمن و پناهگاه بزرگانی است که در زمره اهل قدرت و مقاماند.
هوش مصنوعی: حافظ میگوید که گنج واقعی و ارزشمند در وجود تو نهفته است و اگر به درستی خود را بشناسی و به آن توجه کنی، هیچ گونه نقص و کمبودی در آن وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در این مرتبه، هیچکس جایگاه تو را ندارد و همه درجات وجود در مقایسه با مقام تو در هم جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: تو به عنوان یک موجود کامل، تجلی تمامی اسماء و صفات الهی هستی و همه علتها به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: اگر من حیوانات را با تو مقایسه کنم، این انصاف نیست، چون حیوانات نسبت به تو بهتر و آگاهتر هستند.
هوش مصنوعی: در بازار تو، هیچ یک از ثروتمندان و بزرگان جامعه نتوانستهاند به راحتی و با صداقت، پول و دارایی خود را مبادله کنند. تمام معاملات و روابط اقتصادی با دغلکاری و فریب همراه است.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی اشاره میکند به واقعهای که در آن خداوند به موسی در کوه طور تجلی کرد و او را با نور خود آشنا ساخت. به نوعی، این تصویرسازی از قدرت و عظمت الهی است که در قالبی انسانی و در مقام موسی ظاهر میشود. همچنین، بر اهمیت و وقعت این ارتباط آسمانی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: تمام وجود جهان، بازتابی از زیبایی توست. زیباییهای تو به وضوح در این آینه نمایان است.
هوش مصنوعی: کتاب مبین چیست؟ آن کتابی که به طور مفصل، معانی را از تو بیان میکند و همه چیز نوشته شده است.
هوش مصنوعی: تو به اندازهای در نور حقیقت جلوهگری که همه جلوهها از تو نشأت میگیرند. قوانین تو هم بینظیرند و دین تو هم نظیری ندارد.
هوش مصنوعی: هر چند که من عمل و کار نیکو ندارم، اما امیدم به توست که با یک نگاه مهربانانه، مرا از این دنیا نجات دهی.
هوش مصنوعی: آن لحظهای که زندگیبخش است، میتواند مرده را زنده کند؛ همانطور که دم مسیحا این کار را انجام میدهد. به همین دلیل، شعر یا غزل را نخوانید.
هوش مصنوعی: من یک بندۀ عالم و فرهیختهام و به جد خود که در دین و مذهب فراموشنشدنی است، تعلق دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فی سبیلِ اللّهِ ودٌّ
کانَ مِنّی لک یُبْذَل
کلُّ یومٍ تتلوَّن
غیرُ هذا بکَ أجْمَل
حاسد تا در جهان نیست چو ناصح به دل
ساخته با نیک و بد راست چو با آب، گل
انّا لنفرح بالایّام ندفعها
و کلّ یوم مضی نقص من الاجل
فاعمل لنفسک قبل الیوم مجتهدا
فانّما الرّبح و الخسران فی العمل
ما به ابد میبریم عشق ترا از ازل
در همه عالم که دید عشق چنین بیخلل؟
از سر من شور تو هیچ نیاید برون
گر چه سر آید زمان ورچه در آید اجل
هیچ کسم، گر بدل بر تو گزینم به دل
[...]
که ناگهان از فلک رسید جیش حمل
شهاب ریزان سحاب شد از تگرگ اجل
به رجم دیوان همی به پیشه کوه و تل
به قلب ایشان فکند تزلزلی از جدل
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.