خوشا دلی که به مهر وی و نشانه اوست
خوشا سری که سرانجامش آستانه اوست
به کشتنم ز چه رو دم به دم بهانه کند
چو کشتنم به حقیقت در آن بهانه اوست
ترا چه زانکه دل از درد و داغ او پرشد
چو درد و داغ هم از او و خانه خانه اوست
چو لاله داغ وی از دل برون نخواهم کرد
که سر ز خاک چو بر دارم آن نشانه اوست
مشام روح باشعار شاهدی تر ساز
که آب روی سخن نظم عاشقانه اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان محبت و عشق به معشوق میپردازد و از نشانهها و آثار آن عشق سخن میگوید. او میگوید که خوشا به حال کسی که دلش مملو از عشق و محبت به معشوق است و خوشا به حال کسی که به آستانه او میرسد. شاعر به عذابی که عشق به معشوق برایش به وجود آورده اشاره میکند و میگوید که حتی اگر در نهایت به کشتنش برسند، آن نیز بهانهای از عشق اوست. همچنین او نمیتواند داغ عشق به معشوق را از دلش خارج کند، زیرا این داغ به نوعی نشانهای از اوست. در پایان، شاعر از عطر و زیبایی اشعار عاشقانهاش سخن میگوید که به نوعی بازتاب عشق به معشوق است.
هوش مصنوعی: خوش به حال دلی که عشق او را دارد و نشانههای او را میبیند. خوش به حال سَرِی که سرانجام به درگاه او میرسد.
هوش مصنوعی: چرا هر لحظه بهانهای برای کشتن من میآوری، وقتی در واقعیت خود این بهانه تو هستی که سبب مرگ من میشود؟
هوش مصنوعی: چرا از این ناراحتی و غم دل خود را پر کردی، در حالی که این درد و غم هم از او نشأت میگیرد و او خود در خانهاش وجود دارد؟
هوش مصنوعی: مانند لاله، من هرگز داغ او را از دل خود دور نخواهم کرد، زیرا وقتی که سرم را از خاک بلند کنم، آن نشانه از او باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: بوی روح را با نغمهای خوشتر پر کن، زیرا که زیبایی کلام عاشقانه او مانند آبی است که به آن جلوه میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ورای ذروه ی افلاک آستانه اوست
ز مرغزار فرادیس آب و دانه اوست
مرا چو کعبه دولت حریم خانه اوست
براستان که سر من بر آستانه اوست
اگر چه محض گناهم امیدواری من
بفیض شامل الطاف بی کرانه اوست
هزار طایر قدسی باختیار چو من
[...]
مرا سری است که بر خاک آستانه اوست
چو تیر غمزه کشد جان و دل نشانه اوست
شب دراز چه پرسی که چیست حالت شمع؟
دلیل سوز دلش رنگ عاشقانه اوست
در این صحیفه نخواندم خط خطا، زانرو
[...]
زپا فتادهام و سر بر آستانه اوست
فسانه گشتهام و بر زبان فسانه اوست
گمان آنکه ز عشقم هنوز بیخبر است
مرا زهمرهی بیتکلّفانه اوست
به هر طرف که نمایم عزیمت رفتن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.