سخن شیخ محی ملت و دین
چون نکرد این دل مرا تسکین
راستی دیدم آن سخن همه خوب
لیک میداشت نوعی از آشوب
سر این حال را من از استاد
باز پرسیدم او جوابم داد
سعی شیخ اندر آن فتاد مگر
که نویسد هر آنچه دید نظر
قلم او چو در قدم نرسید
پای تحریر از آن سبب لرزید
آن نه زو بود فتنه و کینه
زشت زنگی بود به آئینه
شیخ و استاد من امین الدّین
دادی الحق جوابهای چنین
من ندیدم دگر چنان استاد
کافرین بر روان پاکش باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به سخنان شیخ محیالدین اشاره میکند و از تأثیرات آن بر دل خود صحبت میکند. او میگوید که سخنان شیخ زیبا هستند، اما نوعی آشوب در دل او ایجاد کردهاند. شاعر از استاد خود درباره این وضعیت سؤال میکند و او پاسخ میدهد که شیخ تلاش کرده تا هر آنچه دیده را بنویسد، اما وقتی قلم در دستش قرار نمیگیرد، سخنانش به هم میریزد. به ذکر نکتهای مهم میپردازد که آنچه از شیخ بیان شده، نه فتنه و کینه است، بلکه زشتیها جلوهای از حقیقتند. شاعر به استاد خود ارادت دارد و او را با صفاتی چون امانتدار توصیف میکند و در پایان برای روان او آرزوی آرامش میکند.
هوش مصنوعی: سخنان شیخ محی الدین نتوانست این دل غمگین مرا آرامش بخشد.
هوش مصنوعی: واقعا دیدم که آن سخن زیبا بود، اما با این حال نوعی از اضطراب و آشفتگی هم به همراه داشت.
هوش مصنوعی: من درباره این وضعیت از استاد سوال کردم و او به من پاسخ داد.
هوش مصنوعی: شیخ تلاش میکند تا همه آنچه را که با چشمانش مشاهده کرده، بنویسد و ثبت کند.
هوش مصنوعی: و وقتی قلم او به نوشتهها نرسید، دست به نوشتن به همین خاطر لرزید.
هوش مصنوعی: فتنه و کینه به انسانها مربوط نمیشود؛ بلکه زشتیها مانند زنگار هستند که در آینهی دل و روح ما نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: استاد من، امین الدین، در زمینه حقایق و مسائل مهم، پاسخهای دقیقی ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: من کسی را ندیدم که به اندازه این استاد، بر روح پاکش، نفوذ داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.