گنجور

 
شیخ محمود شبستری

اندر ایّام دولت مأمون

بود نسطور نام یک ملعون

کرد بر رأی خویشتن تأویل

متشابه چو دید در انجیل

گفت اللّه داشت سه اقنوم

کان وجود و حیات اوست و علوم

کلمه است آن وجود بر تصحیح

که بدان متحدشدست مسیح

چون در انجیل دید لفظ پدر

وز مسیحا پدید گشت اثر

شبهه​ای اوفتاد در رایش

تا بلغزید از آن نظر پایش

مبتلا شد در اتحاد و حلول

دوزخی گشت باز آن به دو پول

ناگهان مذهبی از آن بر بافت

بگرویدند بدو و شهرت یافت

پدر و روح قدس و نفس پسر

متحد داشت او به عین و اثر

رای یعقوب و رای ملکا هم

اندرین هرزه نیست از وی کم

اتحاد است در عقول محال

چیست این هرزه​های تنگ مجال

از پدر گفتن اصل بود مراد

نفس کلی که مبدء است و معاد

لفظ روح اللّه است عین مجاز

همچو بیت اللّه است در اعزاز

حق تعالی که مبدء اشیاست

پیش هر کس ز نور او جانهاست

روح هرچیز کان بود دایم

که بدان کالبد بود قایم

همه قایم به نور قیومند

خواه مسعود و خواه میشومند

لیک تخصیص بهر تعریف است

وین اضافت برای تشریف است

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]