باب هشتم در بیان معاد و بیان حشر و حقیقت فنا و بقا
حقیقت- چون محقق گشت که مبداء عبارت است از ظهور هستی در نیستی، معاد عبارت بود از ظهور نیستی در هستی، چه مبدأ و معاد متقابلانند: کما بدانا اول خلق نعیده.
حقیقت- ظهور هستی در نیستی اظهار و ایجاد خلق است و ظهور نیستی در هستی اخفاء، و اعدام و موت، مبداء چون ظهور هستی بود در نیستی: الست بربکم قالوا بلی. معاد ظهور هستی باشد در حقیقت خودش: لمن الملک الیوم للّه الواحد القهار.
حقیقت- ظهور هستی در نیستی اقتضای فنای مظهر کند به حکم ظاهریت که ذاتی است مر هستی را و این دو حال به نشأتین مخصوص است: و ما هذه الحیات الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهی الحیوان.
حقیقت- نیست از روی نیستی هست نگردد، و هست از روی هستی نیست نشود، که قلب حقایق لازم آید، و فنا و بقا هر دو امر اعتباریاند که از تجدد تعینات متباینه و متوافقه نموده میشود و وجه نیستی دایما فانی است و وجه هستی دایما باقی: کل شیئی هالک الا وجهه.
حقیقت- بقا اسم وجود است در رتبۀ مظاهر، لیکن حقیقی لازم ذات وجود بود ومجازی به حسب امتداد مظاهر متوافقه، و باز فنا اسم ارتفاع تعین است مخصوص و این لازم ذات تعین بود: ما عندکم ینفد و ما عنداللّه باق.
تمثیل- تعین انائی جزئی مثلا به انکسار مرتفع شود وبر او اطلاق فنا و عدم نکنند با آنکه سفال را باقی خوانندو علی هذا چون سفال خاک و خاکستر شود، پس بقای اسم همان وجود است که با تعین انایی بود که در سفال اطلاق میکنند، و اگر نه سفال را حادث گفتندی نه باقی: فلا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل اللّه اموات بل احیاء.
حقیقت- ظهور وجود تجلیات وجه باقی چون در مظاهر متوافقه بود اسم بقا که لازم وجود ظاهر است در آن مظهر ظهور کند، چه ملایمت و توافق در طور خویش یعنی درعالم کثرت مظهر عالم وحدت وحسن وجه باقیاند و باز چون ظهور آن در مظاهر غیرمتوافقه بود فنا که عدم مظهر است ظاهر گردد. چه عدم توافق و مخالفت عدمی در این طور مظهر کثرت و قبح وجه فانی عدم ممکن است: کل من علیها فان، و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام.
رمز- مدرک از وجه ظاهر حس در این نشأه دنیا است و مدرک از وجه باطن عقل در این نشأه آخرت است و در نشأه دیگر قضیه منعکس بود و خط وهمی میان ظهورو بطون برزخ حدوث است و تتمه این حقیقت در اسم ظاهر و باطن گفته شد: و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون.
نکتة- مسافت میان دنیا و آخرت از مقوله کیف است: من مات فقد قامت قیامته، و کمیت تابع آن: بعثت انا و الساعة کهاتین، یوم کانهم یرونه بعیداونراه قریبا.
حقیقت- گفته شد که تعین در هر طرفة العین منتفی و متجدد میگردد و انتفای جزو مستلزم انتفای کل است و وجود حق تعالی فیاض مطلق است و واهب الصور بی علت و آلت و ماده و مدت. پس عالم در هر طرفةالعین معدوم میگردد و عالم دیگر موجود میشود: انما توعدون لصادق و ان الدین لواقع.
حقیقت- چون غیروجود حق تعالی جز عدم نیست به ضرورت رتبت تعینات را به جملگی که مسما است به این عالم نهایتی و انقراضی بود،و تعینات متوافقه مجازی را انقضائی باشد که آن مسما است به: طامۀ کبری و نشأه اخری. لیکن محجوب مکان و زمان را نظر به فنای چیزی که عمر آن دهور بود نرسد، آن چنانکه گفته شد، مگر وقتی که طی زمان و مکان کرده شود: کلا سیعلمون ثم کلا سیعلمون.
قاعدة- از بحثهای رفته روشن شد که قیامت کبری را سه مثال است: اول آنکه در هر طرفةالعین به نسبت با هر شخص و به نسبت با جمیع عالم واقع میشود. دوم آنکه مخصوص است به عارف بعد از مرگ اختیاری به حسب ترقی و تجدد احوال و سرعت سریان و کشف اسرار. سیم مشترک است میان اشخاص انسانی و مخصوص بدین نوع بعد از موت طبیعی. اما طامةالکبری به نسبت با مجموع اشخاص و انواع و اجناس بود که زمان را به کلی طی کنند که: وما امرالساعة الا کلمح البصر اوهواقرب. و مکان را هم چنان طی کنند که: یوم تبدل الارض غیرالارض و اذا السماء انشقت و اذا الشمس کورت و اذا السماء انفطرت الآیات.
حقیقت- چنانکه قوت طینت مبداء در معاش پیدا میگردد و تعینات از اوضاع و هیأت بروفق ظهور این نشأه عارض او میشود چنانکه از قوت عناصر و امتزاج ایشان انواع و اصناف متولد میگردد، و متخیله که تصویر معانی میکند بخصوص در خواب، و ملایک و جن که به اشکال مختلفه متشکل میشود، هم چنان قوت باطنیت معاش نفسی و بدنی در معاد به فعل آید و ظاهر گردد، و مناسب آن نشأه مصور و مجسم شود، بر وفق آن قوت از علم و عمل، و خلق که نتیجه آن بود و صور و هیأت و اسمای آن در نصوص وارد است چون حور و قصور و طوبی و رضوان و انهار و اثمار و باز اضداد آن از مار و کژدم و آتش و مالک، و وجه مناسبت هر یکی از اجزاء با عملی که مترتب است بر آن بر صاحب بصیرت پوشیده نماند: انما اعمالکم یرد علیکم، فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید.
حقیقت- طول اعمار وخلود اشخاص به حسب توافق مظاهر تعینات و کثرت آن بود، مثلا عمر زمان که اجزای آن یعنی آنات در غایت توافق است دراز عمرتر از افلاک است، و همچنان افلاک که بسیطاند ازعناصر دیرینهتراند و عناصر از موالید و جواهر فی الجمله از اعراض، و چون آخرت و آخرتیان در غایت اعتدال و توافقاند تا تشابه در آن واقع میشود، لاجرم دایم الوجود و مخلد باشند: و اتوابه متشابها و لهم فیها ازواج مطهرة و هم فیها خالدون.
تذکرة- تشابه در احوال معاد سابقان که به مقام اتحاد رسیدهاند و به بقای حقیقی موصوف گشته و صورت تضاد و اختلاف تعینات به کلیت از ایشان مرتفع شده زیادت از ابرار بود که اصحاب یمیناند، چنانکه فرمود: متکئین علیها متقابلین، و دراتفاق واختلاف احوال طوایف سه گانه از سابقان و اصحاب یمین و اصحاب شمال در سورۀ واقعه تأمل باید کرد تا روشن گرددآیت: انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لایمسه الا المطهرون، تنزیل من رب العالمین.
قاعدة- غایت کمال هر چیزی بالقوة در او حاصل است، بلکه کمالات جملۀ اشیاء در هر شیئی مرکوز است و بواسطۀ تعینات دراو پوشیدهاند: ما بالذات لایزول بما بالعرض. چون موانع مرتفع گردد از او به ظهور آید و انواع لذات حسی و وهمی وخیالی و عقلی و کشفی به حسب وصول هر یک به ملایم و موافق خویش حاصل شود: فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین وفیها ماتشتهیه الانفس وتلذالاعین.
حقیقت- چون هر یک از قوای مذکوره به قوت مجموع موصوف گردند مجموع مدرکات هر یکی را حاصل شود، و چشم که الطف واشرف آلات ادراک است به غایت ونهایت کمال ادراک خویش رسد، و وجود به کلیت با جملۀ مراتب کمال بر او ظاهر شود، معرفت و کشف که حصه بصیرت است به رویت مسما گردد: وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة.
فذالک- معرفت فطری که لازم وجود است به مثابت حبه بر اطوار نشأتین گذار فرمود و در هر طوری او را شهودی خاص حاصل گردید و مرتبهای از مراتب کمال به فعل آمد و اسمی از اسمای حسنی به حد شهود عینی رسید، و باز در آخر، آخر در مظهر اول و ظاهر در مظهر باطن ظهور فرمود. اکنون معلوم شود که خط مستقیم وهمی در صورت شجره به حقیقت دوری بوده است، چه که اتصال نقطۀ اول و آخر جز در حرکت دوری صورت نه بندد، و باز در حرکت وهمی دایرۀ محیط به حقیقت نقطه بسیط مجرد است و نقطه عین وحدت: منه بداء و الیه یعود. هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیئی علیم ولاحول و لاقوة الاباللّه العلی العظیم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفاهیم بنیادین وجود و عدم، مبدأ و معاد میپردازد. در آن بیان میشود که مبدأ ظهور هستی در نیستی و معاد ظهور نیستی در هستی است. این دو مفهوم به نوعی متقابل و وابسته به یکدیگرند. ظهور هستی در نیستی به معنای ایجاد و خلق است، در حالی که ظهور نیستی در هستی به بقا و پایایی اشاره دارد.
نویسنده در ادامه توضیح میدهد که موجودیت و عدم همواره با یکدیگر در تداخل هستند و هر کدام برای دیگری مفهوم دارد. فنا و بقا نیز از نظرات اعتباری بوده و به تجدد تعینات وابستهاند. به همین ترتیب، در مبحث زندگی دنیوی و اخروی، نکاتی مانند مرگ و قیامت بیان میشود که به تغییر حال انسان در دو نشئه مرتبط است.
ایده اصلی این است که وجود حقیقی و بقا به ذات خداوند مرتبط است و بر اساس نوع تعینات و مظاهر در عالم، انسانها تجربههای مختلفی از زندگی و مرگ خواهند داشت. همچنین، در نهایت به موضوعاتی چون معرفت فطری، ادراک و کمالات ذاتی هر موجود پرداخته میشود. در کل، متن به مفاهیم عمیق فلسفی و روحانی در مورد وجود، علم و آگاهی اشاره دارد و تبیین میکند که چگونه این مفاهیم در زندگی انسانها و در جهان عمل میکنند.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که وقتی تحقیق کردیم، متوجه شدیم مبدأ به معنای ظهور وجود در عدم است و معاد به معنای ظهور عدم در وجود است. زیرا مبدأ و معاد به نوعی در مقابل یکدیگر قرار دارند. همانطور که آغاز آفرینش را ایجاد کردیم، دوباره آن را بازمیگردانیم.
هوش مصنوعی: حقیقت به معنای ظهور وجود در عدم است و خلق، نمایانگر این مسأله است. همچنین، عدم در وجود به معنای پنهان شدن، اعدام و مرگ است. این امر آغازگردانی دارد؛ زیرا ظهور وجود در عدم به خاطر تأیید خداوند است که از ما پرسید: آیا من پروردگارتان نیستم؟ و ما پاسخ مثبت دادیم. بازگشت (معاد) نیز به معنای ظهور وجود در ذات خود است، که در آن زمان خداوند میپرسد: امروز فرمانروایی برای کیست؟ و پاسخ این است که برای خداوند یگانه و قهار است.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که وجود در عدم، نیازمند فنا و زوال نشانهها است، به دلیل اینکه وجود به طور ذاتی به ظاهریت وابسته است. این دو حالت خاص به دو آفرینش مربوط میشود: اینکه زندگی دنیایی چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و واقعیت این است که زندگی واقعی در آخرت وجود دارد.
هوش مصنوعی: حقیقت به این معنا نیست که از عدم به وجود بیاید و وجود نیز به خاطر وجود نمیتواند از بین برود. این موضوع نشاندهنده عمق واقعیتهاست. فنا و بقا هر دو مفاهیم اعتباری هستند که بر اساس تغییر و تعینهای مختلف ایجاد میشوند. جنبهای از نیستی همواره نابود میشود و جنبهای از هستی همواره باقی میماند: تنها وجهی از هر چیز باقیمانده است.
هوش مصنوعی: واقعیت و بقا به وجود در سطوح مختلف پدیدهها اشاره دارد، اما حقیقت در ذات خود وجودی است که همیشه لازم و لازمالاجراست. از سوی دیگر، فنا به معنای از بین رفتن شکل و تعیین خاصی است که مربوط به ذات خود این تعیین است. در این زمینه، آیهای نیز اشاره شده که نشان میدهد آنچه شما دارید، زودگذر و فناپذیر است، اما آنچه در نزد خداست، همواره باقی و پایدار است.
هوش مصنوعی: در این متن، به مفهوم وجود و بقای اشیاء اشاره شده است. به طور خاص، هنگامی که یک شیء مانند سفال از بین میرود یا تبدیل به خاک و خاکستر میشود، ما تنها نام و مفهوم آن را حفظ میکنیم. این بدان معناست که وجود واقعی آن شیء ممکن است تمام شده باشد، اما نام و مفهوم آن همچنان باقی میماند. در ادامه، به این نکته اشاره شده که افرادی که در راه خدا جان خود را از دست میدهند، مرده نیستند بلکه در حقیقت زنده هستند، اشارهای به بقای معنوی و روحانی آنها.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که وقتی وجود در مظاهر هماهنگ و یکدست ظهور میکند، اسم بقا و دوام در آن مظهر نمایان میشود. این هماهنگی و توافق در عالم کثرت، نموداری از عالم وحدت و زیبایی وجه باقی است. اما وقتی که وجود در مظاهر ناهماهنگ و مخالف ظاهر میشود، فنا و عدم در آن بروز پیدا میکند. به عبارت دیگر، عدم توافق و مخالفت در این مظهر کثرت، نشانهای از نقص و زشتی است و در نهایت، همه چیز از بین میرود جز ذات الهی که جلال و کرامت دارد.
هوش مصنوعی: در دنیا، مدارک و شواهدی که از طریق حس به دست میآید، موجب درک ما از واقعیتها میشود. در آخرت، ما با عقل و درکی عمیقتر به حقیقت پی میبریم. در یک مرحله دیگر، واقعیتها بهگونهای متفاوت قابل مشاهده است و مرز میان آنچه ظاهر و آنچه باطن است، برزخی است که در آن جهان به وجود میآید. ادامه این حقیقت در مفهوم ظاهر و باطن بیان شده است و اشاره دارد به اینکه پس از مرگ، به دورانی خواهیم رفت تا روزی که برانگیخته میشویم.
هوش مصنوعی: فاصله بین دنیا و آخرت از نوع کیفی است؛ یعنی وقتی کسی بمیرد، قیامت او برپا میشود. مقدار این فاصله تابعی از وضعیت اوست. حتی زمانی که برانگیخته میشویم، برخی آن روز را دور میبینند و برخی نزدیک.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که هر لحظه تغییر و تحول میآید و آنچه وجود دارد، به سرعت زائل میشود. همچنین، اگر جزئی از چیزی از بین برود، کل آن چیز نیز از بین میرود. وجود خداوند بینهایت و بخشنده است و به هر چیزی بدون دلیل و ابزار خاصی وجود میبخشد. بنابراین، هر لحظه جهانی نابود میشود و جهانی دیگر به وجود میآید. آنچه وعده داده شده، حقیقت دارد و دین واقعی به وقوع خواهد پیوست.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که غیبت وجود خداوند مطلقاً به معنای عدم است و از این رو، تمامی ویژگیها و تعینات باید به یک حالت نهایی و به سوی نابودی بروند. تعینات و ویژگیهای مربوط به دنیا نیز دچار چنین فنا و انقراضی هستند، که به نوعی به نام "طامۀ کبری" و "نشأه دیگری" شناخته میشوند. اما آنچه مربوط به مکان و زمان است، به دلیل عدم رسیدن به نقطه پایانی در وجود خود، نمیتواند به دگرگونیهایی که از عمر جاودانه برخوردارند، پی ببرد؛ مگر اینکه زمان و مکان به طور کامل طی شود. در نهایت، این موضوع به یاد میآید که مردم در آینده آگاهی بیشتری پیدا خواهند کرد.
هوش مصنوعی: بحث sobre قیامت کبری نشان میدهد که این واقعه به سه شکل مختلف اتفاق میافتد. اول، این که قیامت در هر لحظه و برای هر فرد به صورت جداگانه و همزمان برای تمام عالم اتفاق میافتد. دوم، این که پس از مرگ، عارفان با توجه به مراحل پیشرفت و تغییر حالاتشان و نیز سرعت درک و شناخت اسرار، تجربهای خاص از قیامت خواهند داشت. سوم، مربوط به تمام انسانها و انواع و گونهها است که در آن زمان و مکان به طور کامل تغییر خواهد کرد. در این حالت، زمانی که زمین به زمین دیگری تبدیل میشود و آسمان شکافته میشود و خورشید دیگر تابش نمیکند، قیامت به وقوع خواهد پیوست.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که قدرت ذاتی انسان در محیط زندگیاش آشکار میشود و ویژگیها و خصوصیات او بر اساس شرایط و وضعیتهای مختلف شکل میگیرد، بهگونهای که مانند عناصر طبیعی که با ترکیبشان انواع مختلفی را به وجود میآورند، تخیل انسان هم معانی را به تصویر میکشد، به ویژه در خواب. همچنین، فرشتگان و جنّها به اشکال گوناگونی شکل میگیرند. این قدرت باطنی انسان در زندگی بعد از مرگ هم به فعلیت میرسد و بهطور مشخص تجلی مییابد، به تناسب آنچه که از علم و عمل و خلق به دست آمده است. تصاویر و اشکال و نامهای مختلفی که در منابع دینی ذکر شده، مانند حوریها، کاخها، طوبی، رضوان، نهرها و میوهها، و همچنین دشمنان آنها مانند مار، عقرب، آتش و مالک جهنم، همه با اعمال انسان مرتبط هستند و افرادی که بینش دارند، از این ارتباط آگاه خواهند بود. بر اساس گفتهها، اعمال شما به شما بازمیگردد و در قیامت، پردهها کنار میرود و بصیرت شما به روشنی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: مدت عمر و پایداری انسانها به میزان هماهنگی و تنوع ویژگیهای آنها بستگی دارد. به عنوان مثال، عمر زمان که از اجزای کوچکتری تشکیل شده، در مقایسه با سیستمهای بزرگتر مانند افلاک، طولانیتر است. همچنین، افلاک که از عناصر بنیادی تشکیل شدهاند، از عناصر موجود در طبیعت قدیمیتر هستند. وجود عناصر نیز وابسته به جواهر و حالات مختلف است. در آخرت، به دلیل هماهنگی و تعدیل کامل، تشابهی وجود دارد و به همین دلیل انسانها به طور دائمی وجود خواهند داشت. در آنجا، نعمتها و همسران پاکیزهای برایشان فراهم است و آنها برای همیشه در آنجا خواهند ماند.
هوش مصنوعی: در این متن به شباهت وضعیتهای افرادی که به مقام اتحاد رسیدهاند و به حقیقت واقعی شناخته شدهاند اشاره شده است. این افراد از تعارض و اختلافات کاملاً پاک شده و به بالاترین درجات نیکی دست یافتهاند. همچنین به بررسی اختلافات و توافقات میان سه گروه از پیشینیان، اصحاب یمین و اصحاب شمال در سوره واقعه اشاره شده که نیازمند دقت و تفکر است. در پایان، برخی آیات قرآن به عنوان منبعی مقدس و قابل لمس تنها برای پاکان ذکر شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی به طور بالقوه تمام کمالات خود را در درون خود دارد، اما این کمالات به دلیل وجود تعینات و موانع در او پنهان شدهاند. وقتی این موانع برطرف شوند، کمالات و لذتهای مختلف - چه حسی، چه خیالی، چه عقلانی و چه کشفی - به تدریج نمایان میشوند، و هر یک از آنها زمانی که با شرایط مناسب مواجه شوند، به دست خواهند آمد. به همین خاطر، هیچ کس نمیداند چه چیزهای زیبایی و دلپذیری در درون انسانها وجود دارد که خودشان را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که زمانی که هر یک از قوا به کمال خود برسند، مجموعاً تواناییهای هر یک از آنها نیز به دست میآید و چشم که نازکترین و شریفترین ابزار درک است، به اوج کمال ادراکی خود میرسد. در این حالت، وجود به تمامیت و با همه مراتب کمال برای او آشکار میشود و معرفت و کشف، که بخشی از بصیرت است، به مشاهده حقیقت تبدیل میشود: "صورتهایی در آن روز شکفته و در انتظار دیدار پروردگارشان هستند."
هوش مصنوعی: شناخت فطری که به طور ذاتی وجود دارد، به عنوان دانهای در مراحل مختلف ظهور مییابد و در هر مرحله نوع خاصی از شناخت به وجود میآید. در این فرایند، مرتبهای از کمال تحقق مییابد و نامی از نامهای نیکو به صورت عینی تجربه میشود. در نهایت، این شناخت بار دیگر در مظهر اول و مجلای باطن به ظهور میرسد. بنابراین، باید بدانیم که خط مستقیم فرضی در شکل درخت به واقع دوری به شمار میآید، زیرا اتصال نقطه اول و آخر فقط در حرکت دورانی امکانپذیر است. در حرکت فرضی، دایرهای که احاطه کرده است، در واقع نقطهای مجرد و خالص است و نقطه عین وحدت است: از او آغاز میشود و به سوی او بازمیگردد. اوست نخست و آخر، ظاهر و باطن و او بر همه چیز آگاه است و هیچ نیرویی جز به قدرت خداوند بلندمرتبه وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.