حقیقت- حکمت تکلیف اظهار هستی است به ظهور عجز غیر و اضطرار به عبادت و تعظیم ذات معبود حقیقی، و غایت آنست که حصه عدمیت ممکن که عبدیت است از حصۀ الهیت که وجود است ممتاز گردد، و این بود معنی: ما عبدناک حق عبادتک. ما عرفناک حق معرفتک، و ما قدروا اللّه حق قدره.
حقیقت- حکمت از ابتلای انبیاء و اولیاء تحقق اضطرار مذکور است، و ظهور فنای وجود مجازی که تعین است علی ماهو علیه کان. و از این سبب در کلام مجید آیت اصطفا و اجتبا و غفران انبیا بعد از التجا و ندای ایشان ذکر فرمود. چنانچه درحق آدم (ع): و عصی آدم ربه فغوی، ثم اجتباه فتاب علیه، و در حق نوح (ع): ولقد نادانا نوح فلنعم المجیبون ونجیناه و اهله من الکرب العظیم و در حق ابراهیم (ع): فلما جن علیه اللیل رای کوکبا و الذی اطمع ان یغفرلی خطیئتی یوم الدین، و در حق داود (ع): انما فتناه فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب، فغفرناله و درحق سلیمان (ع): و القینا علی کرسیه جسدا ثم اناب، قال رب اغفرلی وهب لی ملکا لاینبغی لاحد من بعدی انک انت الوهاب فسخرنا له الریح. و در حق یونس (ع): فنادی فی الظلمات ان لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین، فاستجبنا له. و در حق ایوب (ع): اذنادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین. و در حق موسی (ع): قال رب انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفرله. و درحق محمد مصطفی صلی اللّه علیه وسلم: و تخفی نفسک ما اللّه مبدیه و استغفر لذنبک و وضعنا عنک وزرک و اذا جاء نصر اللّه السورة، و توبوا الی اللّه جمیعا، ایه المؤمنون لعلکم تفلحون.
حقیقت- از بحثهای سابق محقق شد که وجه احتیاج جواهر به هستی امکان است، اعراض از این وجه قابلتر و محتاجتراند، از آنکه اعراض از افعال و غیرها از جهت هستی به جواهر نیز که محل است محتاجاند، به خلاف جوهر و نیز تجدد عرض زیادت است بر جوهر که العرض لایبقی زمانین، و بنابراین معنی، حضرت حق تعالی جوهر یعنی نفس انسانی را در خلقت مقدم داشت بر عرض که عمل است و فرمود: واللّه خلقکم و ماتعملون.
حقیقت- فعل اختیاری را احتیاج به واجب الوجود زیادت است از اضطراری، از آنکه اختیاری مسبوق است به خلق و قدرت و ارادت و اختیار دواعی و تحریک اعضاء بر وفق داعیۀ ارادت، و بازهر یکی از این جمله محتاجاند به ایجاد اسباب و علل بی حصر که آن جمله منتهی میشود به اضطرار ،به خلاف اضطراری که مجرد ایجاد است، و چون مختار در اختیار مضطراست، اختیار عین اضطرار بود: ما کان لهم الخیرة.
قاعدة- تعلق فعل که امر نسبی است به ظاهر عین تعلقی است که به مظهر دارد و هر دو جهت اگرچه اول حقیقی است و دوم مجازی در حد اعتباراند و باز در هر دو نسبت از حیثیت وحدت کلیت واحدیت جمع حقیقی دیگر است، و در کلام مجید یک فعل را به هر سه جهت نسبت فرماید اما نسبت با حق تعالی ظاهر چنانکه: اللّه یتوفی الانفس و نسبت با خلق: قل یتوفاکم ملک الموت الذی و کل الآیة و اعتبار هر دو نسبت باهم: وقاتلوهم یعذبهم اللّه بایدیکم. از آنکه تعذیب عین فعل است و هم چنان اعتبار نسبت حق ظاهر در مثل: و علمک مالم تکن تعلم و در مثل: ولوشئنا لآتینا کل هداها، وقل کل من عنداللّه وزینالهم اعمالهم و اعتبار نسبت مظهر در مثل: و علمه شدید القوی و مثل: ولکن کانوا انفسهم یظلمون و مثل: جزاء بما کانوا یعملون و مثل: و ما اصابک من سیئة فمن نفسک وزین لهم الشیطان اعمالهم و اعتبار هر دو نسبت در مثل: ان الذین یبایعونک انما یبایعون اللّه، قل ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونی یحببکم اللّه و ما رمیت اذ رمیت ولکن اللّه رمی. و این مقام خاص مظهر محمدی (ص) است و مسما است به مقام محمود: عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا.
حقیقت- تحقیق این مقام مسبوق است به بقای بعدالفنا که جبر و قدر به هم مجتمع نگردد. هر کدام آیت که مشتمل است بر جبر محض و عدم تأثیر به استقلال، اشارت بود به مقام فنای محض چنانکه: وما انت بهادی العمی عن ضلالتهم و ما انت بمسمع من فی القبوران انت الانذیر، و انک لاتهدی من احببت فلعلک باخع نفسک علی آثارهم. و هر کدام که مشتمل است بر امر به ارسال و تکمیل نفوس چنانکه: وانذر، و قل واتبع وادع، واقبل اشارت بود به بقای محض. و هر کدام که مشتمل است بر حرکت بعد از سکون و کشف بعد از ستر و علم بعد از جهل و غنای بعد از فقر و هدایت بعد از ضلالت اشارت بود به احدیت جمع چنانکه: یاایها المدثر قم فانذر، و: یاایهاالمزمل قم اللیل و: انما انابشر مثلکم یوحی الی والم یجدک یتیما فآوی، ووجدک ضالافهدی و ووجدک عائلا فاغنی.
حقیقت- آن چنانکه توحید میان تشبیه و تنزیه است یعنی اثبات صفات حقیقی و نفی صفات سلبی که: لیس کمثله شیئی و هو السمیع البصیر اعلی مراتب انسانیت یعنی مقام محمدی میان نفی و اثبات است، یعنی بقای بعد الفناء که: فاستقم کما امرت، و بین المشرق و المغرب قبلتی، و ایمان میان نفی و اثبات: واتبع ما اوحی الیک من ربک لااله الا هو و اعرض عن المشرکین، و اعتقاد میان جبر و اختیار که: ما اصابک من حسنة فمن اللّه و ما اصابک من سیئة فمن نفسک قل کل من عنداللّه. و احکام و اخلاق و اعمال میان افراط و تفریط که دین قویم وصراط مستقیم است که: ما کان ابراهیم یهودیا ولانصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما. از آنکه حامل وحدانیت و مظهر وجوداعتدال وحسن است که به بعضی از آن اشارت کرده شد: ان هذاالقرآن یهدی للتی هی اقوم، و ان هذاصراطی مستقیما فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله.
خاتمة- در ترتیب سلوک توحید، چون نخست تعین وجود یعنی در تنزل، حضرت علم است آنگه قدرت، آنگه ارادت، و مظهر انسانی نخست بعد از کلی حقیقی اول وجود مییابد یعنی تعین جزوی در صورت نطفه تا درجۀ عظمی و لحمی، آنگه حیات که مبداء آگاهی و علم است، آنگاه قدرت یعنی قوت حرکت و بطش، آنگه قوت ارادت تمیز ضار و نافع، و اختیار نافع و کراهت ضار در رفع تعین یعنی عروج بر عکس آن بود. پس به حسب اختیار مجازی در حقیقی از او مرتفع شود به رضا که ضد آن است و باب اللّه اعظم است موصوف گردد: ورضوان من اللّه اکبر،و ما کان مؤمن ولامؤمنة اذا قضی اللّه ورسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم. آنگه قدرت جبری در قدرت اختیاری از او برخیزد و به توکل متصف شود که: وعلی اللّه فتوکلوا ان کنتم مؤمنین. آنگه رفع صور علم جزوی در علک کلی به تسلیم: ویسلموا تسلیما. آنگه تعین عدمی وجود مرتفع شود به فناء در توحید: انک میت و انهم میتون و فوق کل ذی علم علیم، حتی یقتل الرجل فی سبیل اللّه. آنگاه اتصاف است به بقای بعد الفناء: و من یتوکل علی اللّه فهو حسبه، که به وجود حقیقی بی عدم که: لایذوقون فیهاالموت الاالموتة الاولی و علم بی جهل: وعلمناه من لدنا علما و قدرت بی عجز و ارادت بی جبر که: لهم فیها ما یشاءون موصوف گردد. و اینجا بود که: فبی یبصر و بی ینطق و بی یسمع را سزاوار آید، بل که: اطعنی اجعلک مثلی و لیس کمثلی، و ختم این مرتبه به مقام محمدی (ص) است که نقطۀ منتها به مبدأ پیوندد: ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للّه رب العالمین لاشریک له، ان الذین فرض علیک القرآن لرادک الی معاد، کما بداکم تعودون.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفاهیم توحید، وجود، و رابطه انسان با خداوند و مقام انبیاء میپردازد. در ابتدا، به حقیقت عبادت و معرفت اشاره میشود و اینکه حقیقت انسانی با وجود نیاز به خداوند مرتبط است. سپس، به ابتلای انبیاء و اولیاء و نشان دادن عجز و نیاز آنان به خدا پرداخته میشود.
نویسنده تأکید میکند که وجود انسانی و اعمال او نیازمند به وجود خداوند است و فعل اختیاری انسان به اراده و قدرت خدا وابسته است. نحوه ارتباط действия انسانی با خدا نیز مورد بررسی قرار میگیرد و مفهوم نسبتهای مختلف در رابطه با خداوند و خلق توضیح داده میشود.
در ادامه، به بررسی جبر و اختیار و بیان اینکه چگونه این دو با هم ترکیب میشوند، پرداخته میشود. همچنین، مقام پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، به عنوان نقطهی اوج و جامع بین همه این مفاهیم مورد بحث قرار میگیرد.
در نهایت، به سلوک توحیدی اشاره میشود که از مرتبه وجود به عروج و شناخت میانجامد و توکل و تسلیم در برابر خداوند را مهم میداند. نتیجهگیری این متن به ضرورت توحید و ارتباط صحیح انسان با خدا و پرهیز از افراط و تفریط در اعتقادات میپردازد.
هوش مصنوعی: حقیقت و حکمت در بیان وجود، به معنای نشان دادن ناتوانی دیگران و نیاز به پرستش و بزرگداشت ذات معبود حقیقی است. هدف نهایی این است که بخش عدمی ممکن که به عنوان عبودیت شناخته میشود، از بخش الهی که وجود دارد، متمایز شود. این موضوع به مفهومهای عمیقتری اشاره دارد که در آنها به عبادت و شناخت خداوند به درستی پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: حکمت این است که انبیاء و اولیاء، از طریق مشکلات و ابتلائات خود به حقیقت نیاز و اضطرار پی میبرند. این وضعیت در واقع موجب فنا و زوال وجود ظاهری آنها میشود، که به معنای واقعی خود میرسند. به همین دلیل، در قرآن کریم، پس از دعا و طلب کمک آنها، به عالم انتخاب و بخشش انبیا اشاره شده است. بهعنوان مثال، در مورد آدم (ع) آمده که او معصیت کرد و سپس مورد غفران قرار گرفت. در مورد نوح (ع) نیز ذکر شده که او در سختی به خداوند ندا داد و به همراه خانوادهاش نجات یافت. ابراهیم (ع) نیز در جستجوی آمرزش برای گناهان خود بوده و دیگر انبیا نیز در مواقع سختی خود را به درگاه خدا رسانده و طلب آمرزش کردهاند، که همگی نشاندهنده ارتباط عمیق آنها با خداوند و نیاز به رحمت اوست. در نهایت، این آیات نشاندهنده رحمت و بخشش الٰهی به بندگان راستینش است.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که طبق مباحث قبلی مشخص شد که وجود جواهر به دلیل امکانشان است، در حالی که اعراض از این حیث نیازمندتر و وابستهترند. اعراض به خاطر وجود خود به جواهر که محل آنها هستند، نیاز دارند. برعکس، جوهرها استقلال بیشتری دارند و عرضها به طور مداوم تغییر میکنند و نمیتوانند مدت طولانی باقی بمانند. به همین دلیل، خداوند متعال در آفرینش، خلق جوهر، یعنی نفس انسانی، را بر عمل که عرض است، مقدم داشته و فرمود: "واللّه خلقکم و ماتعملون".
هوش مصنوعی: حقیقت این است که عمل اختیاری به دلیل وجود علتها و شرایط مختلف بیشتر به وجود لازم نیاز دارد تا به حالتهای اضطراری. زیرا عمل اختیاری وابسته به خلاقیت، قدرت، اراده و انگیزشهای مختلف است که اعضای بدن را به طبق اراده تحریک میکند. هر یک از این عوامل نیازمند وجود اسباب و علل بیشماری هستند که در نهایت به حالت اضطرار ختم میشود. اما در حالت اضطراری تنها ایجاد یک عمل کافی است. بنابراین، در پایانی که عمل اختیاری تحت تأثیر شرایط اضطراری قرار میگیرد، واقعاً نمیتوان آن را از اختیار جدا دانست و در حقیقت اختیار همان اضطرار است.
هوش مصنوعی: فعل و ارتباط آن با مظهر به گونهای است که به نظر میرسد این ارتباط نسبی، در واقع دارای دو جنبه است: یک جنبه حقیقی و یک جنبه مجازی. هر دو جنبه از لحاظ کلیت و وحدت، به شدت به هم مرتبطاند. در آیات قرآنی، فعل به هر دو جنبه نسبت داده میشود؛ برای مثال، نسبت به حق تعالی، آیه «اللّه یتوفی الانفس» را داریم، و نسبت به مخلوقات، «ملک الموت» در آیهای دیگر دیده میشود. همچنین، در برخی آیات، همزمان به هر دو نسبت توجه شده است، مانند «وقاتلوهم یعذبهم اللّه» که در آن عذاب به عنوان فعل الهی ذکر شده است. در آیات دیگر نیز به علم خداوند و هدایت انسانها اشاره شده است و نشان دهنده رابطه مظهر با حق و همچنین قضاوت اعمال انسانهاست. در نهایت، اشاره به مقام خاص پیامبر محمد (ص) و مقام محمود او به عنوان مقام ویژهای که در آن نزد حق تعالی قرار دارد، بیانگر اهمیت این ارتباطات در متون دینی است.
هوش مصنوعی: تحقیق در مورد حقیقت به وضعی مربوط میشود که در آن وجود پس از عدم باقی است و جبر و تقدیر نمیتوانند با یکدیگر تداخل کنند. هر کدام از آیات که به جبر مطلق اشاره دارد و تأثیر مستقلی ندارد، به مقام فنا اشاره میکند؛ مانند آیههایی که به عدم هدایت دیگران و بیفایده بودن این تلاشها اشاره دارند. در مقابل، آیات دیگری که به دعوت و تکمیل نفوس مربوط میشوند، به بقای مطلق اشاره دارند. همچنین آیات دیگری که حرکت بعد از سکون، کشف بعد از پوشش، علم بعد از جهل و راهنمایی بعد از گمراهی را توصیف میکنند، به وحدت جمع اشاره دارند؛ مانند آیههایی که نبی را به بیداری و دعوت میخوانند و به حمایت از یتیم و هدایت گمشده اشاره دارند.
هوش مصنوعی: حقیقت همانند توحید بین تشبیه و تنزیه است. در این راستا، باید صفات حقیقی را اثبات کرده و صفات سلبی را نفی کنیم. این اصل در بالاترین مرتبه انسانیت، یعنی مقام محمدی، تجلی مییابد که در آن نفی و اثبات در کنار هم قرار دارند. به این معنا که بقای موجود بعد از فناء وجود دارد. همچنین، ایمان در میانه نفی و اثبات شکل میگیرد؛ یعنی باید به آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده، ایمان داشته باشی و از مشرکان روی گردان باشی. اعتقاد نیز بین جبر و اختیار متعادل است و هر آنچه به تو میرسد، اعم از خوبی و بدی، از طرف خداوند و نفس خودت است. در زمینه احکام، اخلاق و اعمال، باید از افراط و تفریط پرهیز کرد و دین به معنای صحیح آن، صراط مستقیم است. ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی، بلکه مومن و پیرو توحید بود. حامل وحدت و مظهر وجودی که اعتدال و زیبایی را به تصویر میکشد. قرآن نیز راهنمایی است برای رسیدن به بهترین مسیر و اعلام میدارد که صراط مستقیم من همین است، پس باید آن را دنبال کنید و از راههای دیگر پرهیز نمایید تا از مسیر اصلی منحرف نشوید.
هوش مصنوعی: در عرفان توحیدی، سیر و مسیر وجود به ترتیب خاصی است. ابتدا وجود به شکل علم ظهور میکند، سپس قدرت و اراده. مظهر انسانی در مرحله بعد از وجود اصلی به وجود میآید و در این سیر، زندگی و آگاهی ایجاد میشود. پس از آن، قدرت به معنای قوت حرکت و اراده بروز مییابد و تمیز دادن بین نفع و ضرر فراهم میشود. در اینجا، با ارادهای که به شناخت و انتخاب منجر میشود، فرد میتواند به سمت خداوند حرکت کند. به همین ترتیب، قدرت جبری از قدرت اختیاری استخراج میشود و توکل به خداوند شکل میگیرد. در ادامه، شناخت جزئی به کلی تبدیل میشود و عدم وجود به فناء در توحید میانجامد. در این مرحله، بقا بعد از فنا حاصل میشود و وجود کاملاً بدون عدم شکل میگیرد. در نهایت، فرد به مقام محمدی (ص) میرسد که پیوندی به مبدأ هستی است و میگوید که همه زندگیاش برای خداوند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.