چون محقق شد که ادراک هستی جزوی کل هستیها را ضروری است بباید دانست که وقتها ادراک هستی کلی مظهر و آئینه ادراک جزوی بود و این مقام معرفت است. نص: اولم یکف بربک و اللّه نور السماوات و الارض و من عرف نفسه فقد عرف ربه مبین این مقام است. و گاه عکس این بود که مقام علم است.و آیات: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسکم افلا تنصرون مبین این مقام است. بلکه بیشتر آیات تنزیل و اخبار و آثار در این قسم وارد است، از آنکه به افهام اقرب است و مستلزم ادراک ادراک است، که حکمت بعثت رسل و انبیا است. آنچنان که بیان کرده شود. انما انت مذکر، کلا انها تذکرة.
حقیقت- نفس ادراک فطری یعنی معرفت بسیط قابل تفکر نیست، که تحصیل حاصل محال است، بلکه تفکر حجاب آن میگردد و از این جهت فرمود: لاتتفکروا فی ذات اللّه، بلکه محل تفکر ادراک ادراک است بواسطۀ آیات و بدین سبب تفکر را به آیات حواله فرمود که: و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض. قل انظروا ماذا فی السماوات و الارض.
حقیقت- ادراک فطری جزئی یعنی معرفت غیر ادراک ادراک است، یعنی علمی که آن بسیط است و این مرکب: و تریهم ینظرون الیک و هم لا یبصرون.
قاعده- سبب و حکمت تکوین و ایجاد به اصطلاح طایفه و تجلیات و شهودات و ظهورات به اصطلاح این قوم ظهور رتبت وجود ادراک ادراک است، از آنکه ادراک بسیط فطری است و تحصیل حاصل محال، و غرض و غایت آنست که صور کلی که در نفس وجود مرکوز است بواسطۀ حواس که به مثابت آئینهاند صور جزویات را مطابق گردد، و ادراک دوم حاصل شود،و نتایج جزئیات که در مقدمات بالقوهاند به فعل آیند و اعتراف جوارح و استقامت حاصل گردد. واقم وجهک للدین حنیفا فطرت اللّه التی فطرالناس علیها اشارت است بدان، و علم الیقین به مرتبۀ عین الیقین و حق الیقین رسد، و از این جهت در تنزیل امر به فکر ونظر و تذکر مکرر وموکد است و متفکر ممدوح: قل انظروا ماذا فی السماوات والارض.
فایده- مناط تکلیف و مورد حکم ادراک ادراک است نه ادراک بسیط: یا ایهاالذین آمنوا آمنوا.
فایده - دیگر زیادت و نقصان ایمان بلکه حقیقت ایمان که تصدیق است نه تصور مجرد، همچنان در این مقام بود: لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم.
حقیقت- محل غلط و محال ضلال همین ادراک ادراک است، که نسبت وجود با عدم، یعنی ظهور در مظاهر، محل امور عدمی و اعتباری است، چنانکه در تمثیل صورت و آئینه گفته شود و اختلاف امم و شعب مذاهب و جهل مرکب از این مقام است: و اذا ذکروا لایذکرون، و اختلاف را به ادراک فطری راه نیست: کان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه.
تمثیل- چون آتش در سنگ و آهن، و میوه و درخت در دانه، و آب در زمین و صفا در آهن، علم و ایمان در نفوس مرکوزاند، و اخراج آن را اسباب است، آئینۀ علم جز تذکر نیست: و لقد لیسرنا القرآن للذکر، فهل من مدکر.
حقیقت- آن چنانکه نفس ادراک که معرفت است مقتضی عبادات اضطراری و رحمت عام است، ادراک ادراک که علم است مستلزم عبادات اختیاری و سیر وسلوک و رحمت خاص است: و ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون.
فایده- مظهر این رحمت همچنان مظهر رحمت عام است که: بالمؤمنین رؤف رحیم.
حقیقت- مبداء این نوع از کثرت، عبادت و بعد عدمی است که تعظیم امر نسبی است،که کثرت متحقق نگردد الابدین و این نسبت به یقین، که مقام وحدت است و کشف حقیقی، ساقط میگردد: واعبد ربک حتی یاتیک الیقین.
حقیقت- واصل کامل در وقت استغراق مقام معرفت اگر به علم پردازد، که از رهگذر حواس داخلی و خارجی حاصل میشود، محجوب گردد: لن ترانی ولاکن انظر الی الجبل.
فرع- چون متنزل شود جهت ارشاد و تکمیل به حسب مرتبۀ کمال وصال به آیات نزول کند، اعلی منزل او آیت کبری بود و بیان وجدان آن جز به طریق اجمال ممکن نشود: فاوحی الی عبده مااوحی.
حقیقت- غایت علم اعنی ادراک ادراک عدم ادراک است، چه مدرک حقیقی غیرمتناهی است، و علم متناهی، و این عدم ادراک ادراکی بود بی ادراک ادراک، و ادراک عدم ادراک در این مشهد حیرت و استغراق مدرک بود در مدرک، و از آن وجه که با عدم ادراک است به جهل و غفلت ماند و صاحب این حال از این وجه مستور گردد: و تحسبهم ایقاظا وهم رقود.
سری نازک- بعد از این حال نسب که از مقام کثرت و شرک خفی است مرتفع گردد، وفنای مدرک، و ادراک در مدرک، آن چنان که هست ظاهر شود، و تبدل الارض غیرالارض یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب، با لوازم آن از انتشار کواکب و تکویر آفتاب و غیر آن حال حاصل گردد، و ندای حقیقی ازلی و ابدی به گوش هوش بی هوشی سالک آید که: لمن الملک الیوم؟ و از خلاء فناء حقیقی صدائی خیزد که: للّه الواحد القهار.
تمثیل- عقل را ادراک این شهود به مثابت محسوسات حسی است، به نسبت با حسی دیگر، یا چون اکمه است به نسبت با الوان، و یا طبیعت ناموزون به نسبت با موزونات طبیعی، چون شعر و اصول موسیقی. از آنکه تصرف او به واسطۀ نسبتهای خفیه است ازاشخاص و انواع کلیات، و این جمله امور نسبی است و از عالم خلق است، و ادراک عالم امر و رای این است، فکیف ادراک مالک خلق وامر، که از این جمله منزه است؟:الا له الخلق و الامر، تبارک اللّه رب العالمین.
رمز- از تنگنائی این مقام است که: لایسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل فرمود، لو اطلعت علیهم لولیت منهم فرارا و لملئت منهم رعبا.
رمزی نازک- کمال نبوت از روی نبوت به کثرت است: فانی اباهی بکم الامم یوم القیامة و تحقق ولایت در وحدت که: لایسعنی فیه ملک مقرب، و اگرچه قوت نبوت به حسب قوت ولایت است، که نور او به مثابت نور قمر از آفتاب که آن نبوت است مستفاد است، لیکن مخالفت ازوجه وحدت و کثرت است که: وتری الشمس اذا طلعت تزاور عن کهفهم ذات الیمین و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال.
نکته- مبداء ولایت غیرنبی نبوت است و مبداء نبوت نبی ولایت: قل ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونی.
دقیقه- باشد که ولی غیر نبی از خاصیت متابعت به مقامی برسد که از ولایت نبی بدو فیض رسد، و اتحادتا غایتی انجامد که نبی از وجه نبوت محض در بعضی امور تابع وی شود، و به حقیقت متابعت خود کرده باشد در مرتبۀ دوم و حینئذ اثبات مخالفت در غیر نبوت خاتم النبیین (ص) اتفاق افتد: هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا، هذا فراق بینی و بینک.
دقیقه- از سعت دایرۀ ظهور خاتم النبیین (ص) که مظهر اسم الرحمن است و آن غایت کمال نبوت و صفای مظهریت است، ولایت تام به ظهور آمد، تا جامع مخالفات دایرۀ طرق گشت وسعادت در متابعت اوصلی اللّه علیه و سلم منحصر شد و صورت مخالفت در اجتهادات و احکام آمد، و اصول بر یک اساس قرار گرفت و مجتهد احکام اگرچه مخطی بود مصیب گشت: و ما ارسلناک الارحمة للعالمین.
دقیقه- چون عارف بدین مقام متحقق گردد، یعنی از ولایت بی واسطۀ دیگری استفاضت نور کند، اکنون از مرشد خارجی مستغنی گردد، که تصرف خارجی جهت ریاضت نفس است و صفت نفس عارف آن است که فرمود: وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید. و دیگر مرشد از برای دلالت و هدایت و سلوک است و حال عارف ضلال و حیرت در مقام بی یبصر و بی ینطق است، و من یضلل اللّه فلن تجدله ولیا مرشدا.
سری نازک- ادراک ادراک، بنابر غلبۀ بطون از شدت ظهور مسمااست به ظاهر و حق، و ادراک عدم ادراک بنابر غلبۀ ظهور از شدت بطون مسما است به باطن و خلق. هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن.
سرسر- ظهور وجودی است، و وجودی عین وجود است که غیر جز عدم و عدمی نیست، و عدمی هم چنان عین عدم است که واسطهای میان وجود وعدم نیست، و ظاهروجودی است و باطن عدمی، پس آنچه به نزد محجوب خلق است در واقع حق است که بر وی محجوبی و مخلوقی ممتنع است: واللّه غالب علی امره.
حقیقت- اظهار ظاهر کرد و او ظاهرتر است از هر ظاهر، و اخفای باطن کرد، واو باطن تر است از هر باطن، که ظهور و بطون او حقیقت است، به خلاف ظهور ظاهر و بطون باطن، پس او ظهور ظاهر بود و بطون باطن و ظهور و بطون در حقیقت متحداند. أاله، مع اللّه.
فایدة- بنا بر آنکه صورت ظاهر هر ظاهر به وجود است، وهستی ظاهرتر هر ظاهر است، پس هستی او نسبت به هستیها اول و باطن است، و نسبت به ظهور خودش ظاهر و آخر. هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن.
حقیقت- ظهور و قیام مفهوم هر یک از اول وآخر و ظاهر و باطن بدان دیگر است که متضایفانند، بلکه ظاهر عین باطن است، چون اعتبار بطون کنندو باطن عین ظاهر است، چون اعتبار ظهور کنند ودرهویت که مسمای هواست غایت انطماس تعینات حسی و وهمی و خیالی و عقلی است، و قاهر مجموع تعینات متناهی است و هوالقاهر فوق عباده.
حقیقة الحقایق- هو به حقیقت هویتی را سزاوار است که مستفاد از غیر و مغایر وجود نیست. هر ذات را که هویت از غیر بود یا مغایر وجود باشد لذاته هو هو نبود، بل هو لغیره بود: هواللّه الذی لا اله الا هو.
نکته- دو چشمهای هو جامع دو مفهوم نوع ذات و افعال است، بینهما برزخ لایبغیان اعنی الصفات. چون به اسم ذات که لفظ اللّه است پیوندد یک چشم گردد و نسبت و اضافت مرتفع شود: قل اللّه ثم ذرهم.
لطیفة- حقیقت هویت غیب پوشیدهتر بود از مفهوم ظاهر و باطن و اول و آخر، و از این جهت بعد از این صفات ختم فرمود به هو، که: وهو بکل شیی علیم.
تنبیه- آنچه مفهوم این درویش است از این آیت اگر نوشته شود ظاهر را زیادت از یک مجلد آید: قل لو کان البحر مداد الکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی.
حقیقت- ظاهر و باطن و اول و آخر، چون هر یک از غلبۀ ظهور تنزل کرد به فعل، از ظهور و بطون، عالم غیب و شهادت و دنیا و آخرت ظاهر گشت و وجه نسبت این دو اسم با مبداء، مظهر صفات متقابل گشت، چون:رضا و غضب و لطف وقهر و قبض و بسط و از شایبۀ تعلق به فعل، معبر شد به تدبیر صفات جمالی و جلالی: تبارک اسم ربک ذی الجلال و الاکرام. و آن وجه دیگر اعنی ظهور در فعل تسمیه یافت به نور و ظلمت و ایمان و کفر و روح و جسد: خلق الموت و الحیات، وجعل الظلمات و النور.
حقیقت- در مظهر کلی که نقطۀ آخرین محیط مراتب وجود است- آن چنانکه ترا روشن گردد- هر دو وجه بروفق نقطۀ اول مجتمع گشت که مرکب بود از غایت سفل مرکز و علو محیط اعنی عنصر خاکی و روح اضافی، و از این سبب مسجودی و خلافت را سزاوار آمد: و علم آدم الاسماء کلها و ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی.
خاتمه- ظهور این کمال یگانگی او بود که ختم نوع آخرین است. مقصود اظهار است از آنکه علت غائی به وجود ذهنی متقدم است و به وجود خارجی متأخر که: نحن الآخرون السابقون.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفاهیم ادراک و معرفت در وجود انسان میپردازد. نویسنده بیان میکند که ادراک وجود، قسمتی از کل هستیهاست و ادراک کلی، آیینهای از ادراک جزئی است. او به اهمیت معرفت و تفکر اشاره کرده و تأکید میکند که ادراک فطری بسیط، غیرقابل تفکر است و تفکر باید به آیات الهی معطوف شود.
نویسنده همچنین به ادراکات جزیی پرداخته و بیان میکند که حقیقت ایمان فراتر از تصورات و اندیشههای مجرّد است. از نظر او، اختلاف و ضلالت ناشی از ناپختگی ادراک و برداشت کاذب از هستی است. او به ضرورت عبادت و تکلیف به ادراک ادراک اشاره دارد که منبعی برای کسب علم و معرفت دیگری است.
در نهایت، متنی در باب نقاط ضعف انسانی و نحوه تعالی به مقامهای بالاتر ذکر شده و در آن به لزوم تبعیت از راههای الهی و پیامبرانه برای رسیدن به حقیقت و کمال پرداخته میشود. نویسنده با تمثیلهایی از طبیعت، به بروز و ظهور معانی عمیق دینی اشاره کرده و به تأکید بر یگانگی وجود و حقیقت الهی میپردازد.
هوش مصنوعی: فهمیدن وجود جزئی از کل وجودها ضروری است. باید دانست که در برخی مواقع، درک وجود کلی همچون نمایی از درک وجود جزئی است و این مقام معرفت را تشکیل میدهد. به عنوان مثال، در فرمایشی آمده است که: "خداوند نور آسمانها و زمین است و کسی که خود را بشناسد، پروردگارش را میشناسد." در بعضی مواقع نیز وضعیت برعکس است که به مقام علم مربوط میشود. در آیهای آمده است که: "نمونههای ما را در آفاق و در درون خودتان به شما نشان خواهیم داد، آیا متوجه نمیشوید؟" بیشتر آیات و اخبار نیز در این زمینه مطرح شدهاند زیرا به درک نزدیکتر هستند و نیازمند فهم ادراکند. این مسأله نه تنها بطلانی ندارد بلکه دلیل اصلی بعثت پیامبران و رسولان است و باید به آن توجه کرد که وظیفه پیامبران، متذکر کردن مردم است.
هوش مصنوعی: حقیقتِ ادراک فطری به معنای شناختی است که به طور طبیعی و ساده وجود دارد و نمیتوان آن را از طریق تفکر به دست آورد، زیرا تلاش برای به دست آوردن چیزی که از قبل موجود است، امکانپذیر نیست. تفکر خود میتواند مانع درک این حقیقت شود. بنابراین، تاکید شده که نباید درباره ذات خداوند تفکر کرد، بلکه باید درک ادراک را از طریق آیات مطرح کرد. در این زمینه، تفکر باید بر خلق آسمانها و زمین متمرکز شود و به نشانههای آنها توجه شود.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که درک فطری جزئی به معنای شناخت چیزی است که به وسیله ادراکات دیگر حاصل نمیشود؛ به عبارتی، این شناخت یک نوع علم ساده است که بر خلاف شناخت مرکب است. در این زمینه، جملاتی وجود دارد که به درک ناچار اشاره دارد، به طوری که افراد میتوانند به چیزی نگاه کنند اما آن را نبینند.
هوش مصنوعی: قاعدهای که در این متن مطرح شده، بر اساس سبب و حکمت ایجاد اشیاء و تجلیات است. این قاعده به ادراک ادراک اشاره دارد، به این معنا که ادراک اولیه و فطری وجود دارد و از آنجا که نمیتوان چیزی را بهدست آورد که قبلاً بهدست آمده، هدف این است که تصاویر کلی که در نفس انسان وجود دارند، از طریق حواس که مانند آئینه عمل میکنند، با تصاویر جزئی تطابق پیدا کنند. این روند منجر به ادراک دوم میشود و نتایج جزئی که در حالت بالقوه هستند، به فعل درمیآیند و تصدیق و استقامت به وجود میآید. همچنین به فطرت انسان اشاره شده است که به او کمک میکند تا به یقین علمی، عینی و حقیقی برسد. برای دستیابی به این درک، قرآن بر تفکر، تذکر و دیدن نشانههای الهی در آسمانها و زمین تأکید دارد.
هوش مصنوعی: فایده این است که وظیفه و موضوع حکم به درک ادراک مربوط میشود و نه به درک ساده. به عبارت دیگر، افرادی که ایمان دارند، باید به ایمان خود ادامه دهند.
هوش مصنوعی: فایده این است که زاید و کاستی در ایمان وجود ندارد و بلکه حقیقت ایمان که همان تصدیق است و نه تنها یک تصور انتزاعی، در اینجا به وضوح نمایان است: آنها با ایمان واقعی خود، به ایمانشان افزودهاند.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که اشتباه و گمراهی در واقع از درکی ناشی میشود که خود را درک میکند. این درک، رابطه وجود و عدم را نشان میدهد و در واقع، ظهور در مظاهر، شرایطی را ایجاد میکند که به امور غیرواقعی و اعتباری مرتبط میشود. این موضوع شبیه به تمثیل صورت و آئینه است و باعث بروز اختلافات میان اقوام و فرقههای مذهبی و جهل عمیق در این زمینه میشود. در واقع، وقتی از موضوعی صحبت میشود، مردم به آن توجه نمیکنند و اختلافات نمیتواند به ادراک فطری مربوط باشد. به گفتهای دیگر، انسانها در ابتدا یک ملت واحد بودند، اما خداوند پیامبرانی را برای بشارت و انذار فرستاد و کتابی با حق نازل کرد تا میان مردم در موارد اختلافات حکم کند.
هوش مصنوعی: آتش در سنگ و آهن، میوه و درخت در دانه، و آب در زمین و روشنی در آهن وجود دارند، بههمین ترتیب علم و ایمان نیز در روح انسانها نهفتهاند. برای بیرون آوردن این علم و ایمان، وسایلی لازم است. علم فقط به عنوان یادآوری و تذکر است؛ در حقیقت، ما قرآن را برای یادآوری آسان کردهایم. آیا کسی هست که این را درک کند؟
هوش مصنوعی: حقیقت این است که درک مفهوم و شناخت باعث میشود که عبادات لازم و نیازهای عمومی ایجاد شوند، در حالی که درک درک، یعنی علم، منجر به عبادات اختیاری، سیر و سلوک روحانی و رحمتهای خاص میشود. در نهایت، هدف از خلقت جن و انس عبادت خداوند است.
هوش مصنوعی: مزیت این رحمت این است که همچنان نمایانگر رحمت عمومی میباشد که نسبت به مومنها به عنوان فردی مهربان و دلسوز شناخته میشود.
هوش مصنوعی: حقیقت این نوع کثرت از عبادت و عدم ناشی میشود که در آن به تعظیم امور نسبی پرداخته میشود. کثرت واقعی هرگز به طور ابدی تحقق نمییابد و این به نسبت یقین، که مقام وحدت محسوب میشود و کشف حقیقی را شامل میشود، مرتبط است. باید تا رسیدن به یقین، به عبادت پروردگار ادامه داد.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که در هنگام رسیدن به مقام شناخت و معرفت، اگر انسان فقط به علم و دانش تکیه کند که از طریق حسهای درونی و بیرونی به دست میآید، ممکن است از درک عمیق حقیقت باز بماند. مانند اینکه به او گفته میشود: "تو نمیتوانی مرا ببینی، اما به کوه نگاه کن."
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم برای هدایت و تکمیل به سطح کمال نزدیک شویم، لازم است آیات نازل شده را مطالعه کنیم. در این راستا، بالاترین مقام او آیت کبری است و بیان تجربیات او تنها به صورت کلی ممکن است؛ چرا که وحی به بندهاش چیزی ارسال شده است.
هوش مصنوعی: حقیقت و هدف علم، درک درکی است که به عدم ادراک مربوط میشود. زیرا موضوع واقعی علم، غیرمحدود و نامتناهی است، در حالی که علم خود، محدود و متناهی است. عدم ادراک، به نوعی ادراکی از بیادراکی به شمار میآید و در این حالت خاص، ادراک عدم ادراک در یک محیط حیرتانگیز و غرقابی وجود دارد. به دلیل ارتباط آن با عدم ادراک، به جهل و غفلت منجر میشود و کسی که در چنین وضعیتی قرار میگیرد، به نوعی از این منظر پنهان میماند و گویی در خواب به سر میبرد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه حالت نسبتی که از مقام کثرت و شرک پنهانی، برطرف شود، توجه به موضوع و فهم آن به گونهای که هست، نمایان میشود. تغییرات زمین در روزی که آسمان به مانند پارهای از کتابها نایل میشود، به همراه نشانههای آن همچون پخش شدن ستارهها و گرد آمدن خورشید و غیره، به وقوع میپیوندد. در این حال، صدای واقعی و جاودانی به گوش مسافر میرسد که میگوید: "امروز مالکیت از آن کیست؟" و از عمیقترین خلوص واقعی، صدایی میآید که میگوید: "این ملک از آن خداوند یگانه و غالب است."
هوش مصنوعی: عقل به مانند حس، دریافتهایی دارد که با دیگر حسها قابل مقایسه است. این دریافتها شبیه تفاوت میان رنگها یا عدم تناسب در طبیعت نسبت به تناسبات طبیعی دیگر است، مانند شعر و اصول موسیقی. زیرا فهم او از نسبتهای پنهانی بین اشخاص و انواع مختلف است و این موضوعات نسبی از دنیای مخلوقات میباشند. اما درک عالم مخلوقات و امور به گونهای دیگر است. حال چگونه میتوان درک کرد مالکیت خالق و امور، که از این دسته جدا و منزه است؟ زیرا همه چیز از آن اوست. پروردگار بزرگوار، رب العالمین.
هوش مصنوعی: معنای این جمله به این شکل است که هیچ فرشته مقرب یا پیامبر مرسلی نمیتواند به این مقام نزدیک شود. اگر کسی به این موضوع دست پیدا کند، از ترس و وحشت به عقب برمیگردد.
هوش مصنوعی: راز نازک کمال نبوت این است که بر اساس وحدت و کثرت شکل میگیرد. در روز قیامت، فقط افرادی که در وحدت واقعی قرار دارند، از آن فانی میشوند. ولایت در اینجا به مفهوم تحقق وحدت است، به گونهای که هیچ ملک مقرب نمیتواند آن را درک کند. اگرچه قدرت نبوت به واسطه قدرت ولایت تأثیر میگذارد، اما نور نبوت به مانند نوری است که قمر از خورشید دریافت میکند. با این حال، تضادهایی وجود دارد که ناشی از تفاوتهای وحدت و کثرت است. به گونهای که وقتی خورشید طلوع میکند، سایهای از آن دور میشود و هنگامی که غروب میکند، سایهای دیگر به سمت چپ میافتد.
هوش مصنوعی: نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که منبع ولایت افرادی غیر از پیامبر، نبوت است و در عوض، منبع نبوت خود پیامبر، ولایت است. به عبارت دیگر، اگر کسی به خداوند علاقهمند باشد، باید از پیامبر پیروی کند.
هوش مصنوعی: شاید فردی غیر از نبی بتواند با پیروی از او به جایگاهی برسد که از فیض نبی بهرهمند شود و در نتیجه به حدی از اتحاد و همراستایی برسند که نبی در برخی امور تابع او باشد. در چنین حالتی، این فرد واقعاً در مرتبه دوم پیرو نبی خواهد بود. سپس ممکن است در این بین، تناقضی در خارج از نبوت خاتم النبیین به وجود آید: «آیا میتوانی مرا در آنچه که علم دارم راهنمایی کنی؟ اینجا جدایی من و توست.»
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبر اسلام، خاتم النبیین (ص) ظهور کرد، نمایشگر صفات الهی و خصوصاً صفت رحمت بود. این ظهور نهایت کمال نبوت و روشنایی مظهریت را به ارمغان آورد و در این زمان ولایت تام نمود پیدا کرد. از این پس، همه ی راههای سعادت به تبعیت از او منحصر شد و دیدگاههای مخالف به صورت قابل توجهی در اجتهادات و احکام شکل گرفت. در این دوره، اصول به یک پایه مستحکم رسید و مجتهدین، حتی اگر در اجتهاد خود اشتباه میکردند، توفیق پیدا کردند. در نهایت، پیامبر به عنوان رحمت برای جهانیان معرفی شد.
هوش مصنوعی: وقتی عارف به این مرحله میرسد، یعنی میتواند به طور مستقیم از نور الهی بهرهمند شود و دیگر نیاز به یک مرشد خارجی ندارد. چرا که این مرشد معمولاً برای هدایت و راهنمایی در فرآیند تربیت نفس ضروری است. وضعیت عارف در این حالت به گونهای است که نه چیزی را میبیند و نه میتواند صحبت کند. در واقع، اگر کسی مورد رحمت خداوند قرار نگیرد، یافتن یک ولی و مرشد برای او غیرممکن است.
هوش مصنوعی: سری نازک، به معنای درک و فهم مسائل، هنگامی که حقیقت به شدت ظاهر میشود، به عنوان ظاهر و حقیقت شناخته میشود. اما زمانی که عدم درک غالب میشود و حقیقت به شدت درونی میشود، به عنوان باطن و خلق شناخته میشود. او همان نخستین و آخرین، ظاهر و باطن است.
هوش مصنوعی: سرسر به معنی وجود است و وجود چیزی است که فقط عدم میتواند آن را نفی کند. عدم نیز عدم واقعی است و هیچ چیزی میان وجود و عدم وجود ندارد. سرسر به طور ظاهری وجود دارد و در باطن ناموجود است. بنابراین، آنچه که برای مخلوقان پوشیده است، در واقع حقیقتی است که بر آنها پنهان شده و وجود مخلوقی در آنجا معنایی ندارد. در نهایت، قدرت خداوند بر همه امور حاکم است.
هوش مصنوعی: حقیقت خودش را نشان داد و او از هر چیز دیگری که به ظاهر میرسد، بیشتر نمایان است. همچنین، بکشی را در خود پنهان کرده که از هر باطنی عمیقتر است. در حقیقت، ظهور و باطن او یکی است، برعکس ظهورها و باطنهای معمولی. بنابراین، او به عنوان تجلی آشکار و در عین حال باطنی عمیق خود را معرفی میکند و این دو یعنی ظهور و باطن در حقیقت با هم یکی هستند. این واقعیت با خداوند یکی است.
هوش مصنوعی: به این ترتیب، چون هر چیزی که وجود دارد، در واقع وجودش به شکل ظاهر مشاهده میشود و وجودی که بارزتر از بقیه است، بالاترین مرتبه وجود را داراست. بنابراین، وجود او نسبت به دیگر وجودها آغازین و باطنی است و در عین حال نسبت به ظهور خودش، ظاهر و نهایی است. این بیان به مفهوم اولیت و آخرین بودن، همچنین باطنی و ظاهری بودن او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: حقیقت به ظهور و قیام مفهوم اول و آخر، یا ظاهر و باطن وابسته است. این دو مفهوم در واقع به هم مرتبط هستند و هر یک عین دیگری است. وقتی به باطن نگاه میکنیم، ظاهر را میبینیم و وقتی به ظاهر توجه میکنیم، باطن را درک میکنیم. در هویتی که به عنوان حقیقت وجود دارد، پایان تعینات حسی، خیالی، و عقلی به وقوع میپیوندد. این حقیقت بر مجموعه تمام تعینات محدود حاکم است و بر همه موجودات تسلط دارد.
هوش مصنوعی: حقیقت هر چیزی به این است که آن حقیقت باید هویتی داشته باشد که از چیز دیگری ناشی نشده و با وجود آن در تضاد نباشد. هر ذاتی که هویت آن وابسته به چیز دیگر باشد یا با وجود خود تضاد داشته باشد، حقیقتاً همان چیز نیست و تنها وجودی وابسته به دیگری دارد. بنابراین، تنها خداوند است که هیچ معبودی جز او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نکتهای که مطرح شده این است که دو چشم در اینجا نمایانگر دو مفهوم اصلی هستند: نوع ذات و اعمال. بین این دو، یک واسطه وجود دارد که همان صفات است. زمانی که به نام ذات که "الله" است اشاره میشود، این دو مفهوم به یکدیگر پیوند میخورند و ارتباط و اضافت میان آنها از بین میرود. به عبارت دیگر، وقتی از "الله" صحبت میشود، دیگر نیازی به تفکیک این دو مفهوم نیست.
هوش مصنوعی: واقعیت هویت، پنهانتر از مفهومهای ظاهری و باطنی و همچنین اول و آخر است. به همین دلیل، در پایان این توصیفات به کلمه "هو" اشاره شده است که به معنای او، دانای به تمام چیزها است.
هوش مصنوعی: تنبیه: اگر بخواهیم مفهوم این درویش را از این آیه بیان کنیم، حجم مطالبی که باید نوشته شود بیشتر از یک کتاب خواهد بود. این آیه میگوید: "بگو، اگر دریا جوهر کلمات پروردگار من باشد، پیش از آنکه کلمات پروردگار من تمام شوند، دریا خشک خواهد شد."
هوش مصنوعی: حقیقت به دو جنبهی ظاهر و باطن تقسیم میشود و همچنین به اول و آخر. هر کدام از این جنبهها وقتی به فعل در میآید، باعث ظهور در عالم غیب و شهادت، دنیا و آخرت میشود. ارتباط این دو جنبه با مبدأ، نمایانگر صفات متقابل است، مانند رضا و غضب، لطف و قهر، قبض و بسط. از این طریق به تدبیر صفات زیبایی و عظمت پرداخته میشود. همچنین، جنبهی دیگر ظهور در فعل به نور و ظلمت، ایمان و کفر، روح و جسد اشاره دارد. این به معنای آفرینش مرگ و زندگی و ایجاد تاریکی و نور است.
هوش مصنوعی: حقیقت، در شکل کلیاش که نهایت محیط مراتب وجود محسوب میشود، به گونهای است که روشن خواهد شد هر دو جنبه به نقطه آغازین پیوند میخورد. این نقطه خود از نهایت پایینترین مرکز و اوج محیط یعنی عنصر خاکی و روح اضافی تشکیل شده است. به همین دلیل انسان شایسته عبادت و خلافت قرار گرفت و به آدم علم تمامی نامها داده شد و از او خواسته شد که برای آنچه با دستان خود خلق کردهایم سجده کند.
هوش مصنوعی: پایان - ظهور این کمال یگانگی او، نشانهای از پایان نوع آخرین است. منظور این است که علت نهایی همیشه در ذهن پیش از وجود خارجی شکل میگیرد، یعنی "ما آخرین هستیم که پیش از دیگران آمدهایم."
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.