بعشق ای پسر جان و دل زنده دار
دل و جان بی عشق ناید بکار
بدو درفگن خویشتن را بسوز
بچوبی بر او آتشی زنده دار
از آن پیش کآهنگ رفتن کند
ز قاف جسد جان سیمرغ سار
اگر صید عنقای عشق آمدی
شود جان تو باز دولت شکار
توقف روا نیست، در پای عشق
فدا کن سر ای خواجه گردن مخار
اگر اختیاری بدستت دهند
بجز عشق کاری مکن اختیار
درین کوی اگر مقبلی خانه گیر
ازین جیب اگر زنده ای سر برآر
نه این دام را هر دلی مرغ صید
نه این کار را هرکسی مرد کار
بکنجی اگر عشق بنشاندت
تو آن کنج را گنج دولت شمار
در آن کنج می باش پنهان چو گنج
بر آن گنج بنشین ملازم چو مار
اگر سر برندت از آنجا مرو
وگر پی کنندت قدم برمدار
پلاسی که عشق افگند در برت
که باشد به از خلعت شهریار
سراپای زیبا کند مر ترا
چو ساعد ز یاره چو دست از نگار
عزیزان مصر جهان سیم و زر
بنزد گدایان این کوی خوار
درین ره چو آهنگ رفتن کنی
شتر هیچ بیرون مبند از قطار
مبر تا بمنزل زمام وفاق
ز خاک نجیبان آتش مهار
پیاده روان از پی عز راه
ولی بر براقان همت سوار
گران بار لیکن سبک رو همه
که عشق است حادی و فقرست یار
همه بر در دوست موسی طلب
همه در ره فقر عیسی شعار
گر از پنبهٔ هستی خویشتن
چو دانه شدی رسته حلاج وار
میندیش اگر حکم شرع شریف
اناالحق زنانت برد سوی دار
گر آن سر توانی نهان داشتن
که هر لحظه بر جان شود آشکار،
تو آن قطب باشی که در لطف و قهر
بود بر تو کار جهان را مدار
زمان از تو نیکو چو مردم ز دین
جهان از تو خوش همچو باغ از بهار
کند حکم جزم تو تأثیر روح
که چون نامیه گل برآری ز خار
دمت عیسوی گردذو، شاخ خشک
چو مریم بگیرد ز نفخ تو بار
دبیران قدسی بنامت کنند
خلافت بمنشور پروردگار
رسول دو عالم لقب گویذت
امین الخزاین، امیرالدیار
اگر حکم رانی بسلطان عشق
برین زرد رویان نیلی حصار
شتر گربهٔ بار امر ترا
بگردن کشد بُختی روزگار
الا ای دلارام جانها بدان
که عاشق بجایی نگیرد قرار
مگر بر در جان پاک رسول
که او بود مر عشق را حق گزار
نه بر دامن شقهٔ همتش
از آلایش هر دو عالم غبار
بدو فخر کرده یکایک دو کون
ولیکن مر او را ز کونین عار
چو کعبه که در وی یمین الله است
سر تربت و خاک پایش مزار
دلش مرغزار تذروان عشق
ز امطار حزن اندرو جویبار
کلاغان اغیار را کرده دور
بشاهین ما زاغ ازآن مرغزار
شریعت که فقه است جزوی ازو
ز طومار علمش یکی نامه وار
چو دل دید کو خاتم الانبیاست
شد از مهر او چون نگین نامدار
شده سیف فرغانی از مدح او
چنان نامور کز علی ذوالفقار
عجب ژرف بحریست دریای عشق
همه موج قهر از میان تا کنار
فگنده درو هر کسی زورقی
نه چون کشتی شرع دریاگذار
چو بادی مخالف برآید دمی
از آن جمله زورق برآید دمار
مگر کشتی سنت احمدی
که بحریست پر لؤلؤ شاهوار
برافراخته بادبانهای نور
همه موج آشام و تمساح خوار
چو در وی نشینی بیکدم ترا
رساند بساحل رهاند ز بار
وز آن پس عجب عالمی فرض کن
که سنت بود کتم آن، زینهار
قضا اندرو از خطاها خجل
قدر اندرو از گنه شرمسار
زر علم بی سکهٔ اختلاف
رخ وعده بی برقع انتظار
نه در وی دو رویی خورشید و ماه
نه در وی دورنگی لیل و نهار
بهرجا که کردی گذر بوی وصل
بهر سو که کردی نظر سوی یار
ز اغیار آثار نی اندرو
که کس را مزاحم بود روز بار
بجز جان صافی و از جام وصل
شراب حقیقت درو کرده کار
خمار اشکن مست آن خمر هست
بهشتی پر از نعمت خوش گوار
گرین ملک خواهی که تقریر رفت
بعشق ای پسرجان و دل زنده دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و اهمیت آن در زندگی انسان است. شاعر به پسرش تأکید میکند که عشق نیازی اساسی برای زندهبودن دل و جان است و بدون آن زندگی معنا ندارد. او از پسر میخواهد که خود را به آتش عشق بسوزاند و از تردید در عشق پرهیز کند.
شاعر بر اهمیت فداکاری در راه عشق، و اینکه اختیاری جز عشق نداشته باشد، تأکید میکند. همچنین به زیباییهای عشق اشاره دارد و میگوید که عشق میتواند انسان را به درجات بالایی برساند.
در انتهای شعر، عشق به عنوان دریایی عمیق توصیف میشود که در آن هیچگونه تضاد و دوگانگی وجود ندارد و در آن، انسان میتواند به حقیقت و وصال برسد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که بدون عشق، زندگی بیمعناست و باید آن را در آغوش گرفت.
هوش مصنوعی: ای فرزند، با عشق زندگی کن و دل و جانت را با عشق زنده نگهدار، چون بدون عشق، نه دل و نه جان به کار میآید.
هوش مصنوعی: خود را در آتش بسوزان و تلاش کن تا احساسات و خواستههای درونیات را بیدار کنی.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه پرواز را آغاز کند و از قاف یعنی جمعیت یا زمین جدا شود، جان سیمرغ همچون پرنده ی ساری آمادهی رفتن است.
هوش مصنوعی: اگر به دام عشق پرندهای به نام عنقا بیفتی، جان تو دوباره جوان میشود و فرصتی برای شکار و بهرهبرداری از آن فراهم میشود.
هوش مصنوعی: توقف در مسیر عشق جایز نیست؛ ای سرور، برای عشق خود جان و سر را فدای آن کن و از سختیها نترس.
هوش مصنوعی: اگر به تو اختیاری بدهند، تنها کارهایی را انجام بده که در راستای عشق و محبت باشد.
هوش مصنوعی: اگر در این کوچه، محبوبی را پیدا کردی، به خانهاش برو. اگر از این جیب، زندهای و حیات داری، سر خود را بالا ببر و مشاهده کن.
هوش مصنوعی: هر دلی نمیتواند در این دام گرفتار شود و هر کسی هم نمیتواند این کار را به خوبی انجام دهد.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو را به یک گوشه و کنج ببرد، آنجا را گنجینهای از نعمت و ثروت تصور کن.
هوش مصنوعی: در گوشهای پنهان باش مانند گنجی و بر آن گنج مانند ماری که مراقب است، نشسته باش.
هوش مصنوعی: اگر تصمیم داری که از اینجا بروی و آنان به دنبالت بیفتند، هرگز قدمی پیش نگذار.
هوش مصنوعی: لباسی که عشق به تن تو میزند، از هر لباس و زرهای که از پادشاه به تو برسد، بهتر و ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: تمام وجودت را زیبا میکند همچون بازوی یار، که دست از زیبایی محبوب برندارد.
هوش مصنوعی: عزیزان مصر به خوبی درک میکنند که داراییهای جهان، در نظر گدایان اینجا بیارزش و ناچیز است.
هوش مصنوعی: وقتی در این مسیر قدم میگذاری، هیچگاه نباید شتر را از کاروان دور کنی.
هوش مصنوعی: به دنبال هدفی نروید که به شما آسیب میزند، زیرا برخی از افراد از نظر منزلت و بزرگمنشی بالاتر از دیگران هستند و باید مراقب باشید که در پی تلافی برنیایید و آتش کینه را در دل نپرورانید.
هوش مصنوعی: پیاده به دنبال هدفی هستند، اما سوار بر مرکبهای درخشان و سریع، اراده و تلاش بیشتری دارند.
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که در برابر مشکلات و سختیها، انسان احساس سبکی کند؛ حتی اگر به نظر برسد که بار سنگینی بر دوش دارد. در این مسیر، فقر و کمبودها به عنوان همراهی در کنار او هستند.
هوش مصنوعی: همه در انتظار دوست و استادهای چون موسی هستند و در مسیر فقر و نیاز، راه و نشانهای همچون عیسی را دنبال میکنند.
هوش مصنوعی: اگر از پنبه وجود خود جدا شوی و به حقیقت برسیدی چون دانهای که از پنبه جدا میشود و به صورت حلاج (نماد انسانی که به حقیقت وجود رسیده) درآمدهای، به کمالی بزرگ دست یافتهای.
هوش مصنوعی: اگر به حکم و دستورات دین فکر نکنی، ممکن است عاقبت بدی برایت پیش بیاید و زن تو به سمت مرگ سوق داده شود.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی آن سر (راز) را پنهان نگهداری، هر لحظه بر جان خودت آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو باید مانند قطب شمالی باشی که تمام کارهای جهان به دور تو میچرخد، چه در حال نیکی و چه در حال قهر.
هوش مصنوعی: زمانه به نیکی از تو یاد میکند، و مردم در دین و ایمان خود از تو راضی هستند، همانطور که باغ در بهار زیبایی و شادابی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: حکم قاطع تو تأثیر عمیقی بر روح دارد، چرا که همانند اینکه گل از خار میروید، در زندگی نتیجههای زیبایی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: حضرت عیسی به تو جان میبخشد، همانطور که مریم از صدای تو برکتی میگیرد تا درخت خشک دوباره بارور شود.
هوش مصنوعی: فرشتگان آسمانی به نام تو، وظیفه خلافت را بر عهده میگیرند و این موضوع را در نامهای از جانب پروردگار بیان میکنند.
هوش مصنوعی: پیامبر دو جهان به تو لقب "امین خزائن" و "امیر دیار" را داده است.
هوش مصنوعی: اگر عشق بر دلهای زرد و پژمرده فرمانروایی کند، آنگاه زندگی، رنگ و بویی تازه خواهد گرفت و روزهای ناامید کننده به شادی و سرزندگی تبدیل میشوند.
هوش مصنوعی: اگر شتر بار سنگینی بر دوش گربهای بگذارد، نشاندهندهی بخت و نامساعدی روزگار است.
هوش مصنوعی: ای دلبر جانها، بدان که عاشق هیچگاه آرامش نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: جز بر درِ جانِ پاکِ پیامبر که او حقیقتِ عشق را راست میگوید و اعتبار میبخشد.
هوش مصنوعی: در دامن همت او، گرد و غبار دو جهان هیچ اثر ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده است که افراد و موجودات مختلف بر خود میبالند و به خود افتخار میکنند، اما در عین حال، برخی از آنها از نقصها و ضعفهای خود آگاه هستند و به دلیل وجود آن عیوب، احساس خجالت و عار میکنند. بدین ترتیب، در میانهی خودستایی، نقطه ضعفی وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: به مانند کعبه که محل تقدس و حضور الهی است، اینجا نیز محل دفن و خاک پای اوست که آرامگاهی مقدس به شمار میآید.
هوش مصنوعی: دلش مانند چمنی است که در آن عشق پخش شده و از باران غم، جویباری جاری است.
هوش مصنوعی: کلاغان دشمنان را از دور دور کردهاند، اما زاغ به خاطر وجود ما در این مرتع دیده میشود.
هوش مصنوعی: فقه، که به معنای قوانین و دستورات شرعی است، تنها بخشی از شریعت به شمار میآید و مانند یک نامه از مجموعه وسیعتری از دانش و علم در این زمینه است.
هوش مصنوعی: وقتی دل به وجود او پی برد، مانند نگینی ارزشمند و مشهور تحت تأثیر محبت او قرار گرفت.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی به خاطر ستایش او آنقدر مشهور شده است که مانند نام علی بن ابیطالب و شمشیرش، ذوالفقار، در ذهنها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: عشق همچون دریایی عمیق است که تمام امواج آن از قهر و خشم پر شده و تا کنارههایش جریان دارد.
هوش مصنوعی: هر کس در آنجا مانند یک قایق کوچک است، در حالی که کشتی بزرگ شریعت قدرتی دارد که میتواند در دریای بیکران حرکت کند.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم مخالفی وزیدن میگیرد، لحظهای از آن، قایق به شدت ناتوان و دچار مشکل میشود.
هوش مصنوعی: آیا مثل کشتی سنت احمدی وجود دارد که در دریا پر از مرواریدهای زیبا باشد؟
هوش مصنوعی: بادبانهای روشن و درخشان بالا رفتهاند، و همه امواج دریا را در بر گرفتهاند، همچون تمساحی که در حال بلعیدن است.
هوش مصنوعی: زمانی که در اوج آرامش و سکوت قرار بگیری، آن آرامش تو را به ساحل نجات میرساند و از تمام سختیها و بارهای سنگین آزاد میکند.
هوش مصنوعی: پس از آن، فرض کن دنیایی عجیب که راز و سنتهای آن پنهان است، این را با احتیاط در نظر بگیر.
هوش مصنوعی: سرنوشت او از اشتباهات در امان است و مقامش به خاطر گناهان، باعث شرمساری نمیشود.
هوش مصنوعی: دانش بدون درک و تفاهم، مانند وعدهای است که بدون امید به تحقق آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: در او نه دوگانگی خورشید و ماه وجود دارد و نه تضاد رنگهای شب و روز.
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، عطر وصال را حس میکنی و هر کجا که چشم میدوزی، به سوی معشوق مینگری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که از دلسردی و مشکلات دیگران تأثیری نپذیر، چرا که هیچ کس در روز روشن نمیتواند مزاحم تو شود. در واقع، اشاره دارد به این که انسان باید از آزار و مزاحمتهای دیگران دور بماند و تمرکز خود را بر روی مسیر خود حفظ کند.
هوش مصنوعی: غیر از روح پاک، هیچ چیز دیگری نمیتواند از جام پیوند واقعی نوشیده و به حقیقت برسد.
هوش مصنوعی: شراب دلانگیزی که خمارش کرده، بهشتی است پر از نعمتهای خوشمزه و گوارا.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در این دنیا به مقام و منزلت دست پیدا کنی، باید عشق را در دل زنده نگهداری و به آن باور داشته باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابر است و من کشتزار
«مگر» یک سو افکن، که خود هم چنین
بیندیش و دیدهٔ خرد برگمار
ابا برق و با جستن صاعقه
[...]
بیامد موکل بر شهریار
بگفت آنچ بشنید از کشت زار
به از عید نشناسم از روزگار
نه از مدح خسرو به آموزگار
خداوند عالم کزو وقت ما
همه ساله عیدست لیل ونهار
یمین و امین اختر یمن و امن
[...]
جهاندار بخشندهٔ کامکار
خداوند بیچون، پروردگار
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار
چنان گشت گیتی که ما خواستیم
خدایا تو چشم بدان دور دار
خداوند گار جهان فرخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.