گر خوهی ای محتشم کز جمع درویشان شوی
ترک خود کن تا تو نیز از زمرهٔ ایشان شوی
رو به دست عشق زنجیر ادب بر پای نه
وآنگه این در زن که اندر حلقهٔ مردان شوی
گر وصال دوست خواهی دوست گردی عاقبت
هرچه اول همتت باشد به آخر آن شوی
مردم بیعشق مارند و جهان ویرانهای
دل به عشق آباد کن تا گنج این ویران شوی
عشق سلطان است و بیعدلی او شهری خراب
ملک این سلطان شو ار خواهی که آبادان شوی
عشق سلطانی و دنیا داشتن نان جستن است
ای گدای نانطلب میکوش تا سلطان شوی
بهر تو جای دگر تخت شهی آراسته
تو برآنی تا در این ویرانهدِه دهقان شوی
چون چنین اندر شکم دارد ترا این نَفْسِ تو
تا نزایی نوبتی دیگر کجا انسان شوی
تا چو شمع از آتش عشقش نریزی آب چشم
باد باشد حاصلت با خاک اگر یکسان شوی
هستی خود را چو عود از بهر این مجلس بسوز
تا همه دل نور گردی تا همه تن جان شوی
خویشتن را حبس کن در خانهٔ ترک مراد
گر به تن رنجور باشی ور به دل نالان شوی
عاقبت چون یوسف اندر ملک مصر و مصر ملک
عزتی یابی چو روزی چند در زندان شوی
گر ز خار هجر گریی سیف فرغانی چو ابر
از نسیم وصل روزی همچو گل خندان شوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضمون عشق و راه رسیدن به آن میپردازد. شاعر توصیه میکند که برای پیوستن به جمع درویشان و عاشقان، باید از خودخواهی و خواستههای دنیوی دوری جست. عشق را به عنوان زنجیری بر پای خود قرار دهید و با آن وارد حلقه مردان عشق شوید. او همچنین تاکید میکند که عشق باعث آبادانی دل و انسانیت میشود. عشق، سلطان است و باید برای رسیدن به آن تلاش کرد. هر گونه درد و رنج را تحمل کنید تا به عزت و کمال برسید. در نهایت، شاعر با تشبیهات زیبا، اهمیت عشق و تلاش برای رسیدن به آگاهی و انسانیت را بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که در جمع درویشان قرار بگیری و به مقام والایی برسی، باید از خودخواهی و خودپسندی دست برداری تا بتوانی به جمع آنها بپیوندی.
هوش مصنوعی: به عشق زنجیری از ادب به پا کن و سپس به در زنگ بزن، که در این صورت به جمع مردان میپیوندی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال وصال معشوق هستی، باید خودت را به او نزدیک کنی. در نهایت، آنچه در ابتدای تلاشهایت میکوشی و به آن فکر میکنی، نتیجه نهاییات خواهد بود.
هوش مصنوعی: مردم بدون عشق مانند مارهایی هستند و دنیا به ویرانهای شبیه است. با دل سپردن به عشق، این ویرانه را آباد کن تا به گنجی در این ویرانه تبدیل شوی.
هوش مصنوعی: عشق مانند یک پادشاه است و اگر در سایهی بیعدالتی او، دچار خرابی و ویرانی بشوی، باید خود را به سلطنت عشق بسپاری تا به آبادانی و رشد دست یابی.
هوش مصنوعی: عشق همانند یک سلطنت است و دنبال داشتههای دنیایی، مانند جستجوی نان است. ای گدای نیازمند نان، تلاش کن تا به مقام و مرتبه سلطانی برسی.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، در جایی دیگر تخت سلطنتی را زیبا و آراسته میکنم تا تو بتوانی در این سرزمین ویرانه، کشاورز و زراعتکار شوی.
هوش مصنوعی: این شعر به این مفهوم اشاره دارد که چون این نفس و روح در وجود تو وجود دارد، تا زمانی که به تولدی دوباره نرسی، نمیتوانی به انسانی دیگر تبدیل شوی. به نوعی میگوید که تحولی درونی لازم است تا انسان بهطور واقعی از خود شکوفا شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند شمع در آتش عشقش اشک نریزی، آرزوهایت به همان اندازه با خاک و نابودی یکی خواهد بود.
هوش مصنوعی: وجودت را مانند چوب عود در این محفل بسوزان تا دلها روشن شوند و جسمها جان بگیرند.
هوش مصنوعی: خودت را در خانهای که از خواستههای دنیوی خالی است، نگهدار. حتی اگر بدنت به درد بیفتد یا دلت از غم و اندوه پر باشد، این کار را انجام بده.
هوش مصنوعی: در نهایت، مانند یوسف که در سرزمین مصر به مقام و عزتی دست یافت، تو نیز در صورتی که مدتی در سختی و زندان باشی، به موفقیت و احترام خواهی رسید.
هوش مصنوعی: اگر از درد جدایی بگریی، مانند ابر خواهی شد که در اثر نسیم وصال، روزی مانند گل شاداب و خندان خواهی بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تن رهاکن در طریق عاشقی تا جان شوی
جان فدای عشق جانان کن که تا جانان شوی
در خرابات مغان مستانه خود را در فکن
پند رندان بشنو و می نوش می تا آن شوی
گر گدای حضرت سلطان من باشی چو من
[...]
هر زمان از دور رخ بنمایی و پنهان شوی
برق خرمن سوز عقل و هوش و صبر و جان شوی
بس که کشتی خلق اگر پیوند عمر خود کنی
عمرشان در ملک خوبی شاه جاویدان شوی
دل جدا دیده جدا مهمانسرای آراسته ست
[...]
سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی
در سیاهی غوطه زن تا چشمه حیوان شوی
می شود در تنگنای جسم کامل جان پاک
از صدف بیرون میا تا گوهر غلطان شوی
چون زلیخا دست از دامان یوسف برمدار
[...]
ای پسر گر هرزه خند و بی جا باشی چو گل
هرکجا هستی قرین آتش سوزان شوی
رو چو نرگس با حیا و سر به پیش افکنده باش
تا ز گلشن گر برون افتی به نرگس دان شوی
پیشتر از آنکه صید چنگل دوران شوی
همره ضحاک نفس اندر چه زندان شوی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.