از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران
چون برگلست شبنم چون بر شکوفه باران
در صحبت رقیبان هست آن نگار دایم
شمعی بپیش کوران گنجی بدست ماران
ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل
من ازغم تو شادم چون بلبل از بهاران
در طبع من که هستم قربان روز وصلت
خوشتر زماه عیدی در چشم روزه داران
سر بر زمین نهاده پیش رخ تو شاهان
برقع فگنده بر روی ازشرم تو نگاران
هنگام باده خوردن از لعل شکرینت
زآب حیات پرشد جام شراب خواران
درخدمت تو شیرین همچون شراب وصلست
این باده بتلخی همچون فراق یاران
در دوستیت خلقی با من شدند دشمن
رستم فرونماند از حرب خرسواران
چون گل جهان گرفتی ای جان وناشکفته
درگلشن جمالت یک غنچه از هزاران
ای صد هزار مسکین امیدوار این در
زنهار تا نبندی در بر امیدواران
در روزگار عشقش با غم بساز ای دل
کین غم جدا نگردد ازتو بروزگاران
ای رفته واز فراقت مانند سیف شهری
نالان چو دردمندان گریان چو سوگواران
ای عقل در غم او یکدم مراچو سعدی
(بگذار تا بگریم چون ابر نوبهاران)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و محبتی که به معشوق دارد، اشاره میکند. او زیبایی معشوق را با گل و باران مقایسه کرده و از غم فراق او سخن میگوید. شاعر احساس میکند بدون معشوق، غمگین و بیهدف است و عشقش مانند نوشیدنی شیرین است که با تلخی فراق همراه است. او اشاره میکند که در برابر غم عشق تسلیم شده و مانند بلبل، از زیبایی بهار شاد میشود. همچنین از آن میگوید که دیگران به خاطر دوستیاش با او دشمنی میکنند و در نهایت دعا میکند که در عشقش، امیدوار باشد و این غم جزئی از زندگیاش باقی بماند. شاعر در پایان ابراز میکند که چقدر از فراق معشوقش رنج میبرد و خواستار گریه و درد دل کردن است.
هوش مصنوعی: از زیبایی و محبت محبوبم در جمع دختران زیبا، مانند شبنمی میدرخشم بر گلها و مانند بارانی هستم که بر شکوفهها میریزد.
هوش مصنوعی: آن معشوق در گفتگوهای رقیبان همیشه مانند شمعی میدرخشد و در برابر کوران (کسانی که نمیتوانند زیبایی او را ببینند) گنجی است که برای ماران (کسانی که به او حسد میورزند) به دست آمده است.
هوش مصنوعی: همه چیز در absence تو غمگین و دلگیر است، مانند بلبل که بدون گل ناراحت است. اما من از غم تو شاداب هستم، مثل بلبل در بهار که به خاطر گلها خوشحال است.
هوش مصنوعی: در وجود من که هستم، روز وصالت از هر عید خوشتر است و برای روزهداران شیرینتر از تمام عیدهاست.
هوش مصنوعی: شاهان سر بر زمین گذاشتهاند و از روی شرم در برابر تو، برقع بر چهره انداختهاند. نگارانی که در حضور تو هستند نیز چنین احساس شرم و حیا دارند.
هوش مصنوعی: زمانی که در حال نوشیدن شراب هستم، جام پر از شوق و طراوت میشود، چون که لبهای شیرین تو به مانند آب حیات بر من اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: در کنار تو، زندگی شیرین و دلپذیر مانند شراب وصل است، اما این درد، تلخی و رنج فراق دوستان را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: در دوستی تو، برخی از مردم با من دشمن شدهاند، اما رستم از نبرد با سواران خرسوار ناامید نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای جان، تو همچون گلی هستی که در دنیا جلوهگری میکنی و در باغ زیبایی، تنها یک غنچه از هزاران غنچهای که وجود دارد، به شمار میآیی.
هوش مصنوعی: ای کسانی که به در اینجا امید بستهاید، خواهش میکنم این در را ببندید تا ناامیدان به آن دسترسی نداشته باشند.
هوش مصنوعی: در ایام عشق، ای دل، با غم کنار بیا، زیرا این غم از تو جدا نخواهد شد و همیشه همراهت خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای تو که رفتهای، من مانند سیف شهری، غمگین و نالان هستم؛ همچون کسانی که به خاطر درد و اندوه، اشک میریزند و حالتی مانند سوگواران دارم.
هوش مصنوعی: ای عقل، در غم او لحظهای مرا رها کن تا مانند ابرهای بهاری بگریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
همین شعر » بیت ۱۳
ای عقل در غم او یکدم مراچو سعدی
(بگذار تا بگریم چون ابر نوبهاران)
ای شاه تاجداران وی تاج شهریاران
گردون کامکاری خورشید کامکاران
گر عید روزهداران بر خلق هست فرخ
دیدار توست فرخ بر عید روزهداران
جز تو جلال دولت نامد زپادشاهان
[...]
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
[...]
ساقی حیات بخشد چون باد نوبهاران
چون ابر رخت هستی کش سوی کوهساران
خاطر سخن شنو کن دفتر به می گرو کن
در طور فقر نو کن آئین کامکاران
باد از مسیح دم زد لاله به که علم زد
[...]
اشکی که از ندامت ریزند باده خواران
شیرازه نشاط است چون رشته های باران
ایام خط مگردید غافل ز گلعذاران
کاین سبزه همعنان است با ابر نوبهاران
تخمی است پوچ در خاک، خونی است مرده در پوست
[...]
تفریق جسم و جان است بدرود دوستداران
با آتش جدائی باد است پند یاران
دل دجله دیده دریا برق آه و اشک باران
بگذار تا بگرئیم چون ابر در بهاران
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.