گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیف فرغانی

از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران

چون برگلست شبنم چون بر شکوفه باران

در صحبت رقیبان هست آن نگار دایم

شمعی بپیش کوران گنجی بدست ماران

ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل

من ازغم تو شادم چون بلبل از بهاران

در طبع من که هستم قربان روز وصلت

خوشتر زماه عیدی در چشم روزه داران

سر بر زمین نهاده پیش رخ تو شاهان

برقع فگنده بر روی ازشرم تو نگاران

هنگام باده خوردن از لعل شکرینت

زآب حیات پرشد جام شراب خواران

درخدمت تو شیرین همچون شراب وصلست

این باده بتلخی همچون فراق یاران

در دوستیت خلقی با من شدند دشمن

رستم فرونماند از حرب خرسواران

چون گل جهان گرفتی ای جان وناشکفته

درگلشن جمالت یک غنچه از هزاران

ای صد هزار مسکین امیدوار این در

زنهار تا نبندی در بر امیدواران

در روزگار عشقش با غم بساز ای دل

کین غم جدا نگردد ازتو بروزگاران

ای رفته واز فراقت مانند سیف شهری

نالان چو دردمندان گریان چو سوگواران

ای عقل در غم او یکدم مراچو سعدی

(بگذار تا بگریم چون ابر نوبهاران)

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سعدی

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

سیف فرغانی

همین شعر » بیت ۱۳

ای عقل در غم او یکدم مراچو سعدی

(بگذار تا بگریم چون ابر نوبهاران)

امیر معزی

ای شاه تاج‌داران وی تاج شهریاران

گردون کامکاری خورشید کامکاران

گر عید روزه‌داران بر خلق هست فرخ

دیدار توست فرخ بر عید روزه‌داران

جز تو جلال دولت نامد زپادشاهان

[...]

سعدی

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد

داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ساقی حیات بخشد چون باد نوبهاران

چون ابر رخت هستی کش سوی کوهساران

خاطر سخن شنو کن دفتر به می گرو کن

در طور فقر نو کن آئین کامکاران

باد از مسیح دم زد لاله به که علم زد

[...]

صائب تبریزی

اشکی که از ندامت ریزند باده خواران

شیرازه نشاط است چون رشته های باران

ایام خط مگردید غافل ز گلعذاران

کاین سبزه همعنان است با ابر نوبهاران

تخمی است پوچ در خاک، خونی است مرده در پوست

[...]

یغمای جندقی

تفریق جسم و جان است بدرود دوستداران

با آتش جدائی باد است پند یاران

دل دجله دیده دریا برق آه و اشک باران

بگذار تا بگرئیم چون ابر در بهاران

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه