گر از ره تو بود خاک را گهر دانم
وراز کف تو بود زهر را شکر دانم
کسی که سیر درین ره (کند) اگر شترست
بسوی کعبه قرب تو راهبر دانم
ورم بکعبه قرب تو راهبر نبود
اگر چه قبله بود روی ازو بگردانم
گرم خبر نکند از مقام ابراهیم
دلیل را شتر وکعبه را حجر دانم
بتیغ قهرم اگر عشق تو زند گردن
نه مست شوقم اگر پای رازسر دانم
گر آسمان بودم مملکت، سپاه انجم
بدست عشق شکسته شدن ظفر دانم
حق ثنای ترا یک زبان ادا نکند
بصد زبان بستایم ترا اگر دانم
بسی لطیفه به جز حسن در تو موجودست
بجز شکوفه چه داری بر شجر دانم(؟)
بروی حاجت من بسته باد چون دیوار
بجز در تو اگر من دری دگر دانم
نماز خدمت تن قصر کردم وگشتم
مقیم کوی تو، از خود شدن سفر دانم
بکوی دوست دورنگی روز وشب نبود
زکوی تو نیم ار شام (و)ار سحر دانم
میان ماوشما پرده سیف فرغانیست
اگر چه بی خبرم ازتو این قدر دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و اهمیت آن در زندگی اشاره دارد. شاعر میگوید که اگر از راه عشق تو باشد، خاک را جواهر میداند و زهر را شیرین. او بیان میکند که هر که در مسیر عشق تو گام بردارد، حتی اگر شتر باشد، راهنما خواهد بود. حتی اگر به کعبه نزدیکتر باشد و راهبر نباشد، روی آن را میگرداند. عشق را چنان قدرتمند میداند که اگر در کعبه هم نباشد، او را مهمتر میسازد. شاعر اِشعار فروتنی و تشکر از معشوق را در خود دارد و میگوید که با وجود بیخبری از مقام معشوق، عشق او را در همه چیز میبیند. او به ارتباط و نزدیکی با معشوق اشاره میکند و بیان میکند که بین آنها پردهای وجود دارد که او را از وصال دور میکند. در نهایت، شاعر به دلدادگی و نیاز به معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز جز او را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر راه تو باشد، برای من خاک مانند جواهر ارزشمند است و اگر راز دست تو باشد، آن زهر را مانند شکر شیرین میدانم.
هوش مصنوعی: کسی که در این مسیر قدم میگذارد، اگر مانند شتر باشد، من او را به سوی کعبه و نزدیکی به تو راهنمایی میکنم.
هوش مصنوعی: اگرچه کعبه، محل قبله و نشانه قرب توست، اما اگر مرا به سوی تو هدایت نکند، از آن روی برمیگردانم.
هوش مصنوعی: اگر از مقام ابراهیم خبری به من نرسد، پس میدانم که شتر و کعبه نیز سنگ هستند.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو مرا به سختی تهدید کند، شکستناپذیر نیستم، حتی اگر در حال نشئهی شوق باشم و راز دل را درک نکنم.
هوش مصنوعی: اگر که من آسمان بودم و فرمانروایی میکردم، میدانستم که عشق، سپاه ستارهها را شکست میدهد و پیروزی را به دست میآورد.
هوش مصنوعی: اگرچه یک زبان نمیتواند به خوبی حق تو را بیان کند، اما من با صد زبان مختلف تو را ستایش میکنم اگر تو را بشناسم.
هوش مصنوعی: در تو ویژگیهای زیبای زیادی وجود دارد و تنها نمیتوان به حسن تو اشاره کرد؛ درست مانند درختی که فقط شکوفهاش اهمیت ندارد، بلکه چیزهای دیگری نیز در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرگونه نیازی که دارم، باید به وسعت دیوار بر تو بسته باشد و تنها در تو راهی پیدا شود. اگر من راهی جز این داشته باشم، نمیدانم.
هوش مصنوعی: من برای خود را از قید زندگی دنیوی رها کردم و به عشق تو مشغول شدم، به طوری که دیگر هیچچیز برایم مهم نیست و همه مسافرتها را در دل خود میدانم.
هوش مصنوعی: به کوی دوست، روز و شب هیچ تفاوتی ندارد و من نمیدانم که آیا شب است یا صبح، فقط میدانم که در آنجا هستم.
هوش مصنوعی: بین ما و شما مانع و فاصلهای وجود دارد که به نام سیف فرغانی شناخته میشود، هرچند که من از تو بیخبرم، اما تا این حد میدانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو دوستان تو را بر تو دل بیازارم
چه حسن عهد بود پیش نیکمردانم
بلی حقیقت دعوی دوستی آنست
که دشمنان تو را بر تو دوست گردانم
حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم
غنیمت است که از هیچ بیشتر دانم
به خواب راحتم آسودگی شود بالین
وطن گداخته ام لذت سفر دانم
به زخم کاری دوری تپیدنم اولی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.