ای خطت سلسله یی بر قمر از عنبر ناب
وی دل و دیده ز سودای تو پرآتش و آب
دوش در وصف جمال تو چو در بستم دل
خوب رویان معانی بگشادند نقاب
خانه حسن ز بالای تو دارد استون
قبله روح ز ابروی تو دارد محراب
ای دل از یورتگه سینه برون زن خرگاه
کین ستون کرد مرا خیمه تن سست طناب
پیش روی تو ز رخساره خورشید چکد
عرق شرم چو اشک مطر از چشم سحاب
سایه بر کار چو من ذره کجا اندازی
که چو خورشید تو از پرتو خویشی در تاب
خانه سوزست (غمت) در دل من چون آتش
بی قرارست دل اندر بر من چون سیماب
آفتابا ز تو روزم بشب آمد، تا چند
بر سر کوی تو شب روز کنم چون مهتاب
زلف جعد تومرا کرد مسلسل چون خط
کرده خط تو مرا زیر و زبر چون اعراب
چون شرابت بود اندر سرو آیینه بدست
گیرد آیینه ز عکس رخ تو رنگ شراب
نام شیرین لب خویش ار بزبان آری تو
در دهان شکرین تو شود شهد لعاب
همت عالی عشاق رخت تا حدیست
که ز دنیاشان در چشم نمی آید خواب
گر عنان تو بدست من درویش افتد
از سر شوق بپای تو درافتم چو رکاب
چشم داریم ز دادار بعقبی رحمت
ما که دیدیم بدنیا ز فراق تو عذاب
دی یکی سوخته چون من بتضرع میگفت
دست برداشته در حضرت رب الارباب
کای خداوند تو برگیرش اگر خود بمثل
« در میان من و معشوق همام است حجاب »
گفتن مدح تو از غایت مهر است مرا
عاشق آنست که طاعت نکند بهر ثواب
بحر شعر من اگر موج زند در عالم
غرقه چون حوت شود چشمه خورشید در آب
با غزلهای تر بنده که در مدح تو گفت
هست اشعار دگر خشکتر از رود رباب
آنچه از لطف و کرم در حق من فرمودی
یابی از بنده دعا و ز خداوند ثواب
بعد ازین کشتی اندیشه بساحل بردم
زآنک دریای مدیح تو ندارد پایاب
سیف فرغانی از ضبط برون شد سخنت
بی دلانرا نبود ضبط سخن رای صواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و بیانگر عشق عمیق شاعر به اوست. او از دل و چشم خود که به خاطر عشق او پر از اشتیاق و درد است، سخن میگوید. شاعر با زبان هنری به توصیف جمال معشوق میپردازد و او را به خورشید و دیگر نمادهای زیبایی تشبیه میکند. همچنین، احساسات خود را در مورد غم و جدایی از معشوق بیان کرده و از خداوند در خواست رحمت و شفاعت میکند. در نهایت، شاعر به عشق و اطاعت از معشوق اشاره میکند و بر اهمیت مدح و ستایش او تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: خط زیبایت همچون نخی بر روی ماه است و عطر خوش تو دل و چشمانم را از شوق و آرزوی تو پر کرده، در حالی که آتش و آب در دل من خفته است.
هوش مصنوعی: دیشب وقتی به زیبایی تو فکر میکردم، دل زیبا رویان رازهای عاشقانه را فاش کردند و پردهها را کنار زدند.
هوش مصنوعی: خانه حسن از بلندای تو به حیات خود ادامه میدهد و روح، که قبلهاش تویی، از ابروی تو راه مییابد.
هوش مصنوعی: ای دل، از دل خود بیرون بیا و رها شو، چرا که اینجا مانند خرگاهی است که پایههای ضعیفی دارد و زندگی من مانند چادر ناپایدار است.
هوش مصنوعی: در برابر تو، از رخسار خورشید، عرق شرم میچکد؛ مانند اشکی که از چشمان ابر میریزد.
هوش مصنوعی: اگر تو به من برسی و بر کارم سایه بیفکنی، مثل ذرهای کمنور میشوم؛ اما تو مانند خورشیدی هستی که از نور خود درخشان و باعظمت است.
هوش مصنوعی: غم تو در دل من مانند آتش میسوزد و دل من از شدت بیقراری شبیه به سیماب است که مدام در حال حرکت و ناپایداری است.
هوش مصنوعی: ای آفتاب، به خاطر تو روز من به شب تبدیل شده است. تا کی باید در خیابان تو شب و روز را بگذرانم مانند ماه شب.
هوش مصنوعی: زلفهای پیچخوردهات مرا گرفتار کرده است، مانند خطی که نوشتهاید و من را به هم ریخته است، همانطور که اعراب در نوشتارشان حرکات و جابهجاییها را ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که شرابت در دل من باشد، زیبایی تو در آیینه به قدر رنگ شراب میدرخشد و آثار تو در آن بازتاب مییابد.
هوش مصنوعی: اگر نام شیرین لبان خود را بر زبان بیاوری، در دهان تو مانند شهد شیرین خواهد شد.
هوش مصنوعی: علاقه و اراده قوی عاشقان به حدی است که خواب دنیا و مادیات برایشان اهمیتی ندارد و آن را در نظر نمیگیرند.
هوش مصنوعی: اگر کنترل تو به دست من درویش بیفتد، از روی شوق به پای تو میافتم مثل رکاب دوچرخه.
هوش مصنوعی: ما با لطف و رحمت خدا امید داریم که در زندگی بعد از مرگ، از عذاب فراق تو خلاص شویم؛ چرا که در این دنیا به خاطر دوری تو عذاب میکشیم.
هوش مصنوعی: یک سوخته مانند من به زاری میگفت که دست بردارید از خواستهام، در حضور پروردگار جهانیان.
هوش مصنوعی: خدایا، اگر تو نمیتوانی این حجاب را از میان من و معشوق برداری، پس خودت آن را از بین ببر.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو نه به خاطر تقدیر و پاداش است، بلکه از روی عشق و محبت به توست. من به کسی علاقهمندم که به خاطر عشق به تو، هیچ امیدی به پاداش نداشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر دریاچه اشعار من به تلاطم بیفتد، تمام جهان در آن غرق میشود؛ مانند ماهی که در آب غرق میشود، نوری که از خورشید میتابد نیز در آن چشمهها محو میگردد.
هوش مصنوعی: غزلهای تازه و شاداب من که در ستایش تو سروده شده، از دیگر شعرها که خشک و بیروحاند، مانند رودخانهای پرآب و زنده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از محبت و نیکی به من کردی، میبینی که من از عمق دلم برایت دعا میکنم و از خداوند خواهان پاداش و جزای خیر برای تو هستم.
هوش مصنوعی: پس از این، کشتی فکر و اندیشهام را به ساحل میرسانم؛ زیرا دریای ستایش تو هرگز انتها ندارد.
هوش مصنوعی: سخنان سیف فرغانی از قید و بند خارج شده است، چرا که دلهای بیخبر و بیاحساس توانایی حفظ و ضبط این سخنان را ندارند و حقیقت درست را نمیتوانند درک کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب
عید فرخنده فراز آمد با جام شراب
قوم را گفتم چونید شمایان به نبید
همه گفتند صوابست صوابست صواب
چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت
[...]
ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب
وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب
گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب
گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب
هر درختی که ز جایش به دگر جای برند
[...]
باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب
عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب
دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب
نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب
که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب
اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه
گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب
تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد
[...]
روز برف است بیایید و بیارید شراب
تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای
تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.