گنجور

 
سیف فرغانی

ای کرده به عشق تو دل پرورش جان‌ها

گردون چو رخت ماهی نادیده به دوران‌ها

آن را که چو تو سروی در خانه بود دایم

از بی‌خبری باشد رفتن سوی بستان‌ها

آن را که گل رویش زردی ز غمت گیرد

خاک قدمش باشد سرسبزی ریحان‌ها

زانگشت خیال تو چون نقش پذیرفتم

از دست دلم یک یک چون رنگ برفت آن‌ها

از رنگ تو و بویت در گل اثری دیدست

بلبل که نمی‌آید بیرون ز گلستان‌ها

بهر من دل‌خسته ای ترک کمان‌ابرو

تیر مژه را کردی سرتیز چو پیکان‌ها

ای زلف تو چون چوگان بیم است که از دستت

چون کوی به سر گردم گرد همه میدان‌ها

گفتم به وفا با تو عهدی بکنم لیکن

از سخت‌دلی سستی اندر همه پیمان‌ها

از آرزوی رویت بود آنکه ز بهر گل

وقتی طرف خاطر می‌رفت به بستان‌ها

تو در حرم دل‌ها ساکن شده‌ای وآنگه

سیف از هوس کعبه پیموده بیابان‌ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای در دل مشتاقان از عشق تو بستان‌ها

وز حجت بی‌چونی در صنع تو برهان‌ها

در ذات لطیف تو حیران شده فکرت‌ها

بر علم قدیم تو پیدا شده پنهان‌ها

در بحر کمال تو ناقص شده کامل‌ها

[...]

میبدی

مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان

از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها

از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها

وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میبدی
سعدی

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها

بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل

با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها

[...]

کمال خجندی

از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها

کردند پر از نکهت گل‌ها همه دامان‌ها

با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه

کز رشته زلف تست این چاک گریبان‌ها

تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط

[...]

قاسم انوار

ای چشم تو در شوخی سرفتنه دوران‌ها

خط خوش و رخسارت رشک گل و ریحان‌ها

از نرگس مخمورت وز زلف پریشانت

سرمست صفا دل‌ها، آغشته غم جان‌ها

گفتم که: نکو دانم وصف دهنت، گفتا:

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه