ای کرده به عشق تو دل پرورش جانها
گردون چو رخت ماهی نادیده به دورانها
آن را که چو تو سروی در خانه بود دایم
از بیخبری باشد رفتن سوی بستانها
آن را که گل رویش زردی ز غمت گیرد
خاک قدمش باشد سرسبزی ریحانها
زانگشت خیال تو چون نقش پذیرفتم
از دست دلم یک یک چون رنگ برفت آنها
از رنگ تو و بویت در گل اثری دیدست
بلبل که نمیآید بیرون ز گلستانها
بهر من دلخسته ای ترک کمانابرو
تیر مژه را کردی سرتیز چو پیکانها
ای زلف تو چون چوگان بیم است که از دستت
چون کوی به سر گردم گرد همه میدانها
گفتم به وفا با تو عهدی بکنم لیکن
از سختدلی سستی اندر همه پیمانها
از آرزوی رویت بود آنکه ز بهر گل
وقتی طرف خاطر میرفت به بستانها
تو در حرم دلها ساکن شدهای وآنگه
سیف از هوس کعبه پیموده بیابانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او معشوق را همچون ماه روشن در آسمان میبیند و به تاثیر حضور او بر طبیعت اشاره میکند. معشوقی که با زیباییاش دلها را پرورش میدهد و با غمش، عشق را دچار درد میکند. شاعر از تاثیرات جانسوز و تیرآلود چشمها و ابروی معشوق بر دل خستهاش میگوید و با بیقراریهای ناشی از عشقی عمیق، حس وفاداری و پیمان را در چالش میبیند. شعر در نهایت به توصیف حال و هوای دل و عشق و امید شاعر به وصال محبوب میپردازد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عشق تو، دلها را پرورش دادهای، آسمان مانند ماهی است که در گذر زمان دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: کسی که همچون تو زیبایی خاصی دارد و همیشه در خانهاش حضور دارد، به خاطر نداشتن آگاهی از زیباییهای دیگر، از رفتن به باغها و طبیعت دور است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از غم تو دچار زردی و اندوه شود، برای او زمین زیر پاهایش مثل سبزی و طراوت گلها خواهد بود.
هوش مصنوعی: از خیال تو تأثیر گرفتم و آن را در ذهن خود نقش زدم، اما حالا بهتدریج آن تصویرها به دل من رنگ باختهاند.
هوش مصنوعی: بلبل از زیبایی و عطر تو در گلها متأثر شده است، به گونهای که نمیتواند از گلستان بیرون برود.
هوش مصنوعی: برای من که دلی خسته دارم، تو با لبخند زیبایت مثل تیر مژهات به قلبم میزنی، همچون پیکانی تیز و برنده.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند چوب چوگان است که من از دستت در حال گرداندن خودم در اطراف میدانها هستم و از این بیم دارم که به دردسر بیفتم.
هوش مصنوعی: گفتم که با تو عهد و پیمانی برقرار کنم، اما از روی سختدلی نتوانستم در هیچیک از این پیمانها استقامت کنم.
هوش مصنوعی: آرزو و longing برای دیدن تو باعث شده بود که در زمان گلکاری، از خیال تو، به باغها بروم و به سراغ گلها بروم.
هوش مصنوعی: تو در دلها جا داری و در عین حال سیف با اشتیاقی که به کعبه دارد، سفر در بیابانها را تجربه کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها
وز حجت بیچونی در صنع تو برهانها
در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها
بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها
در بحر کمال تو ناقص شده کاملها
[...]
مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان
از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها
از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها
وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
[...]
از پیرهنت بویی آمد به گلستانها
کردند پر از نکهت گلها همه دامانها
با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه
کز رشته زلف تست این چاک گریبانها
تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط
[...]
ای چشم تو در شوخی سرفتنه دورانها
خط خوش و رخسارت رشک گل و ریحانها
از نرگس مخمورت وز زلف پریشانت
سرمست صفا دلها، آغشته غم جانها
گفتم که: نکو دانم وصف دهنت، گفتا:
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.