از خرگه تن من دل خیمه زآن برون زد
کز عشق لشکر آمد بر ملک اندرون زد
در سینه یی که هر سو چون خیمه چاک دارد
سلطان عشق گویی خرگاه خویش چون زد
می گفت دل کزین پس در قید عشق نایم
بیچاره آنکه لافی از حد خود فزون زد
هر کشته یی که بگرفت آن غم ورا گریبان
او آستین و دامن هردم در آب و خون زد
بیرون خود چو رفتی عالم ز دوست پردان
او را بیافت هرکو گامی ز خود برون زد
من سوختم چو عنبر تا حسن بر رخ او
گل را ز مشک خالی بر روی لاله گون زد
معذورم ار چو مجنون زنجیر دار عشقم
کز حلقهای زلفش عقلم در جنون زد
آن کآب لطف دارد ناگه چو باد بر من
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
از شعر سیف بیتی بشنید و شادمان شد
گل در چمن بخندد چون بلبل ارغنون زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ تجربیات عاشقانه و احساسات عمیق شاعر است. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد میکند که وجود او را تسخیر کرده و باعث دردی عمیق و شور و شوقی پایدار شده است. او بیان میکند که عشق در دلش مانند خیمهای بزرگ است و از این احساسات نمیتواند فرار کند. همچنین از تأثیر زیبایی معشوق بر خویش و دیگران سخن میگوید و به صورت نمادین به سوختن و رنج کشیدن از عشق اشاره میکند. در نهایت، شاعر به شادی و خوشحالی ناشی از عشق و زیبایی زندگی اشاره دارد و از آن لذت میبرد.
هوش مصنوعی: دل من مانند خیمهای است که از خرگاه تنم خارج شده و به سمت عشق یورش برده است، چرا که عشق مانند لشکری به درون مملکت وجودم حملهور شده است.
هوش مصنوعی: در قلب کسی که مانند خیمهای پارهپاره است، عشق میتواند همچون سلطانی، مکانی برای خود برپا کند.
هوش مصنوعی: میگفت دل من دیگر از قید عشق آزاد نخواهد شد. افسوس بر آن کسی که از حد خودش فراتر رفته و ادعاهایی میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از غم و درد رنج میکشد، مثل اینکه همیشه در آب و خون غوطهور است و لباسش به خاطر آن غم آلوده است.
هوش مصنوعی: اگر از خودت بیرون بیایی و به جستجوی محبوب بپردازی، در آن صورت هر کسی که یک قدم از خود فاصله بگیرد، میتواند او را بیابد.
هوش مصنوعی: من مانند عنبر سوختم تا زیبایی چهرهاش را ببینم، همانطور که گل، عطر خالص مشک را بر روی لالهای زیبا میپاشد.
هوش مصنوعی: ببخشید اگر مانند مجنون به زنجیر عشق گرفتار شدهام، زیرا عقل من به خاطر زیباییهای زلف او به جنون رفته است.
هوش مصنوعی: چیزی که طعم و صفای خاصی دارد، ناگهان مانند باد از کنار من گذشت و دوباره آتش شور و اشتیاق را در دل من روشن کرد.
هوش مصنوعی: از شعر سیف یک بیتی را شنید و خوشحال شد. مانند گلی که در چمن شکوفا میشود و چون بلبل آواز میخواند، شاداب و خرم میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج خون زد
خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
[...]
تا غمزه ات شبیخون در کشور سکون زد
چون غرقه مردمک دوش غوطه بموج خون زد
عقلم زسر گریزان جسمم چو شمع سوزان
عشق آتشی فروزان در پرده درون زد
شد چهره زعفرانی اشکم شد ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.