مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶
... سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما
اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی
بیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳
... دورم ز خضرای دمن دورم ز حورای چمن
دورم ز کبر و ما و من مست شراب کبریا
از دل خیال دلبری برکرد ناگاهان سری ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴
... بگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ما
آمد شراب آتشین ای دیو غم کنجی نشین
ای جان مرگ اندیش رو ای ساقی باقی درآ ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸
... غره شدی به ذوق خود بشنو این جواب ما
روترشی چرا مگر صاف نبد شراب تو
از پی امتحان بخور یک قدح از شراب ما
تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدا ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶
... الا ساقی به جان تو به اقبال جوان تو
به ما ده از بنان تو شراب ارغوانی را
بگردان باده شاهی که همدردی و همراهی ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰
... گلستان را گلستان را خماری بد ز جور دی
فرستاد او فرستاد او شرابات نباتی را
بشارت ده بشارت ده به محبوسان جسمانی ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸
ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را
درده می ربانی دل های کبابی را ...
... دربار کند موجت این جسم سحابی را
بفزای شراب ما بربند تو خواب ما
از شب چه خبر باشد مر مردم خوابی را ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰
... تا خیزد ای فرخ زین سو اخ و زان سو اخ
برکن هله ای گلرخ سغراق و شرابی را
گر زان که نمی خواهی تا جلوه شود گلشن ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱
... ای ساقی شور و شر هین عیش بگیر از سر
پر کن ز می احمر سغراق و شرابی را
بنما ز می فرخ این سو اخ و آن سو اخ ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱
... که دزدیده ست عقل صد زبون را
شراب صرف سلطانی بریزیم
بخوابانیم عقل ذوفنون را ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲
... دلا در بزم شاهنشاه دررو
پذیرا شو شراب احمری را
زر و زن را به جان مپرست زیرا ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳
... ای ساقی دل ز کار واماندم
وقت است بده شراب کاری را
آراسته کن مرا و مجلس را
کآراسته ای شرابداری را
بزمی ست نهان چنین حریفان را
جانی ست دگر شراب خواری را
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵
... برجسته چراست این میان ها
ور نیست شراب بی نشانیت
پس شاهد چیست این نشان ها ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸
... یک بار دگر برآ از این جا
این جاست شراب لایزالی
درریز تو ساقیا از این جا ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹
... پر لخلخه کن کنار ما را
پیش آر شراب رنگ آمیز
ای ساقی خوب خوب سیما ...
... کز سکر چنین شدند اعدا
آن عربده در شراب دنیاست
در بزم خدا نباشد آن ها
نی شورش و نی قیست و نی جنگ
ساقیست و شراب مجلس آرا
خاموش که ز سکر نفس کافر ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹
... مخمور توام به دست من ده
آن جام شراب گوهری را
پندی بده و به صلح آور ...
... سر می نهد این خمار از بن
هر لحظه شراب آن سری را
صد جا چو قلم میان ببسته ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵
ساقیا گردان کن آخر آن شراب صاف را
محو کن هست و عدم را بردران این لاف را ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹
... تا ز چشمه می شود هر چشم و چارت ساقیا
عقل نامحرم برون ران تو ز خلوت زان شراب
تا نماید آن صنم رخسار نارت ساقیا ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲
... تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را ...