گنجور

 
۳۴۸۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۲۰ - ناتمام بخط ادیب الممالک

 

... ناگه از خارج مسجد برخاست

شور و غوغا و فغان از چپ و راست

خلق نظاره غوغا گشته ...

ادیب الممالک
 
۳۴۸۲

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

چون نی گرفته ملک جهان را فغان ما

نبود به غیر ناله متاع دکان ما ...

طغرل احراری
 
۳۴۸۳

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

... یکی بازآ به سوی من که از بی طاقتی تا کی

فغان و ناله و فریادم از دل چون جرس باشد

نگه را رخصت نظاره فرما در شب زلفش ...

طغرل احراری
 
۳۴۸۴

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴

 

... بی روی گل تو همچو بلبل

بر چرخ رسد فغان عاشق

هرگه به لبان لبان کشایی ...

طغرل احراری
 
۳۴۸۵

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

... بساط عارضش نردیست من شطرنج می بازم

فغان و ناله و آه مرا هرگز تو نشنیدی

رسد امروز در گوش مسیحا گرچه آوازم ...

طغرل احراری
 
۳۴۸۶

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

چو می از آتش شوق وصال یار در جوشم

به صد مضراب می تازد فغانم لیک خاموشم

اگر چندی که چون سروم درین گلشن به آزادی ...

طغرل احراری
 
۳۴۸۷

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

ناله همان به که ز دل سر کنم

گوش فلک را ز فغان کر کنم

طفل دبستان جنونم کنون ...

طغرل احراری
 
۳۴۸۸

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

... قصه لعل بدخشان کرده ایم

شد فغان شانه خشک از تاب غم

روغن از شمع شبستان کرده ایم ...

طغرل احراری
 
۳۴۸۹

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

... ای صد بدخشان در لبت تو خود ز کان کیستی

نالیدم از شب تا سحر بشنیدی افغان مرا

یک ره نگفتی ای صنم کاندر فغان کیستی

جان مرا بی روی تو آرام نبود در بدن ...

طغرل احراری
 
۳۴۹۰

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - فراقنامه

 

فغان ز گردش چرخ ستمگر غدار

هزار مرحله دورم فکند از دلدار ...

... مقیم کعبه کویش بودم به لیل و نهار

هزار ناله و افغان ز چرخ بوقلمون

که کرد عاقبت را کار من به هجر دچار ...

... حساب ظلم تو پیش آرم ای جفا کردار

فغان و ناله کنم پیش قادر بر حق

بیان جبر تو سازم به احمد مختار ...

... یقین که چشم به راه وی است نرگس وار

تو ای فغان به سر کوی او رسی از من

بگوی هرچه بدیدی به او به صد زنهار ...

... رسانده اند یکایک به خاک آن دربار

محل آن که فغان باز گیرم از سر نو

بسان بلبل شوریده ناله در گلزار ...

طغرل احراری
 
۳۴۹۱

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۷ - بر غزل ناظم

 

قماش ناله را با ناقه تمکین درا کردم

فغان را سایبان محمل راه صدا کردم

به آهنگ جرس فریاد عشاق از نوا کردم ...

طغرل احراری
 
۳۴۹۲

طغرل احراری » دیوان اشعار » مستزادها » شمارهٔ ۱

 

... تا با قد شمشاد گذشتی سوی گلشن

قمری به فغان شد

نرگس پی نظاره شود دیده سراپا ...

طغرل احراری
 
۳۴۹۳

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲ - پیشکش به حضور ملت اسلامیه

 

... همچو دل اندر کنار ماستی

عشق تا طرح فغان در سینه ریخت

آتش او از دلم آیینه ریخت ...

اقبال لاهوری
 
۳۴۹۴

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶ - سحر در شاخسار بوستانی

 

... بر آور هر چه اندر سینه داری

سرودی ناله یی آهی فغانی

اقبال لاهوری
 
۳۴۹۵

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۵۲ - میان لاله و گل آشیان گیر

 

میان لاله و گل آشیان گیر

ز مرغ نغمه خوان درس فغان گیر

اگر از ناتوانی گشته یی پیر ...

اقبال لاهوری
 
۳۴۹۶

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۱ - تنهائی

 

... به کوه رفتم و پرسیدم این چه بیدردیست

رسد بگوش تو آه و فغان غم زده یی

اگر به سنگ تو لعلی ز قطره خونست ...

اقبال لاهوری
 
۳۴۹۷

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۶ - سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است

 

... این شمع را فروغ ز پروانه دل است

مشت گلیم و ذوق فغانی نداشتیم

غوغای ما ز گردش پیمانه دل است ...

اقبال لاهوری
 
۳۴۹۸

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۳ - شوپنهاور و نیچه

 

... خون گشت نغمه و ز دو چشمش فرو چکید

سوز فغان او بدل هدهدی گرفت

با نوک خویش خار ز اندام او کشید ...

اقبال لاهوری
 
۳۴۹۹

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۴ - بحرفی می توان گفتن تمنای جهانی را

 

... از آن معنی که چون شبنم بجان من فرو ریزی

جهانی تازه پیدا کرده ام عرض فغانی را

اقبال لاهوری
 
۳۵۰۰

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۷ - به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد

 

به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد

غم دل نگفته بهتر همه کس جگر ندارد ...

اقبال لاهوری
 
 
۱
۱۷۳
۱۷۴
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۸۱