گنجور

 
۲۶۲۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۷

 

... حسن جنسی که به بازار تو ارزان باشد

بر لبش شور فغان شیون زنجیر شود

هر کرا زلف کجت سلسله جنبان باشد ...

جویای تبریزی
 
۲۶۲۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

... غافل از ناله حیرت زدگانی هیهات

چه فغانها که به گوش از لب خاموش آید

غم درویش نشانید به خاکم چو خدنگ ...

جویای تبریزی
 
۲۶۲۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴

 

... ز دل سختیش جویا همچنان کز کوه برگردد

فغانم جانب فریادرس می رفت و می آمد

جویای تبریزی
 
۲۶۲۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۵

 

... ز هر که رام تو گردید رم نمی آید

فغان که غافلی از نکهت کباب دلم

به هر کجا که تویی بوی غم نمی آید ...

جویای تبریزی
 
۲۶۲۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۴

 

... بلی این نخل چون برگش فرو ریزد ثمر بندد

فغان از موج خیز عشق کز دل تا سر مژگان

به طفل اشک صد جا ره ز خوناب جگر بندد ...

جویای تبریزی
 
۲۶۲۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۵

 

چه جورها که غمت با دل تباه نکرد

فغان من اثری در دل تو آه نکرد

جویای تبریزی
 
۲۶۲۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۶

 

... ترا نکرده اثر در دل آه و ناله من

وگرنه جامه درید از فغان من تصویر

ز ماه یکشبه هم خامه را خفی تر کن ...

جویای تبریزی
 
۲۶۲۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۲

 

هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گوش

افتاده است رسم فغان همنشین خموش

نامم شنید غیر و سرافکنده شد روان ...

جویای تبریزی
 
۲۶۲۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۱

 

... بسکه خوناب نیاز و ناز میجو شد بهم

گل کند مانند نی شور فغانم از لبش

جویای تبریزی
 
۲۶۳۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۴

 

و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم

به تن از پیرهن جز یک گریبان وار نگذارم ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۵

 

... به رنگ شمع محفل خویش را صرف زبان کردم

فغانم از گداز آتش غم اشک حسرت شد

بحمدالله که درس ناله را امشب روان کردم ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۰

 

... دور از گل رخسار تو بر عرش برین شد

صد رنگ فغان از لب خاموش نگاهم

مالید نگاه تو به نیروی تغافل ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۵

 

... بی توام در تنگنای سینه شور محشر است

از فغان درد داد و اشک و واویلای آه

می زند پهلو به بالای تو شبهای فراق ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۷

 

... چون بینمت که مدعیان در کمینگه اند

اینجا به گوشها چو فغان می رسد نگاه

جویا ز بس گداخته از شرم روی او ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲ - درمدح خاتم انبیا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم

 

آه تا کی طاقت آرد درد حرمان ترا

آسمان دور و زمین سخت و فغانم نارسا

محتسب ناحق چه ریزی خون عشرت را به خاک ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴ - قصیده در نعت آنسرور صلی الله علیه و آله

 

... رعنایی رفتار تو طاووس ارم را

من می روم از خویش تو سرگرم فغان باش

ای ناله درین بزم سپردم به تو دم را ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۹ - قصیده

 

... از هیبت تیغت چو سپند از سر آتش

همدوش فغان خصم در آهنگ فرار است

بی خواست ز جا می جهد از صدمه رمحت ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۰ - در منقبت حضرت امام موسی کاظم (ع)‏

 

... چو برگهای گل از باد مهرگان افشاند

فغان که شعله آهم جدا ز انجمنت

چو شمع آتش دل بر سر زبان افشاند ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۴ - در منقبت امام علی نقی (ع)‏

 

... به رنگ خامه زین خانه ام در و دیوار

چو تار چنگ رگ سنگ در فغان آید

ز بسکه آهم اثر کرد در دل کهسار ...

جویای تبریزی
 
۲۶۴۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳۲ - تجدید مطلع

 

... اشک ریزان کس به دورانش ندیده شمع را

خاست در عهدش ز مرغان چمن رسم فغان

تا به سوی بیشه باد گلشن حفظش وزید ...

جویای تبریزی
 
 
۱
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۸۰