گنجور

 
سنایی

ای پسر! عشق را بدایت نیست

در ره عاشقی نهایت نیست

اگرَت عشق هست شاکر باش

که به عشقْ اندرون شکایت نیست

گر بنالی ز حال عشق، تو را

علت عاشقی بغایت نیست

جهد کن جهد تا به عشق رسی

کانچه گفتم ترا کفایت نیست

ز عمل کام دل شود حاصل

درد را نزد من حکایت نیست

چون وصیت کنم به عشقْ تو را

که مرا نوبتِ وصایت نیست

عشقْ ما را ولایتی داده‌ست

که کسی را چنان ولایت نیست

رایت خیلِ عشق فعل بوَد

عشق را نزدِ عقل رایت نیست

هر کرا عشق نیست در دل و جان

در دل و جان او هدایت نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۵۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

هیچ کس را غم ولایت نیست

کار اسلام را رعایت نیست

نیست یک تن درین همه اطراف

که درو وهن را سرایت نیست

کارهای فساد را امروز

[...]

سنایی

عشقْ بازیچه و حکایت نیست

در ره عاشقی شکایت نیست

حُسن معشوق را چو نیست کران

درد عشاق را نهایت نیست

مبر این ظن که عشق را به جهان

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
عین‌القضات همدانی

اول از او بد این حکایت عشق

بس مگو عشق را بدایت نیست

عشق چون آتشیست روحانی

روح کس را ازو شکایت نیست

عشق چون بر لطیفهغیبیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عین‌القضات همدانی
اثیر اخسیکتی

محرم عشق را حکایت نیست

همره راز تو روایت نیست

گرچه آهنگ خون من داری

آه را زهره شکایت نیست

نوک مژگانت ناوکی آهینحت

[...]

مولانا

عشق جز دولت و عنایت نیست

جز گشاد دل و هدایت نیست

عشق را بوحنیفه درس نکرد

شافعی را در او روایت نیست

لایجوز و یجوز تا اجل‌ست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه