گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او
چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او
یک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم
این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او
غمزهٔ غماز او چون میرباید جان و دل
گر نشد جادو به رخ آن طرهٔ طرار او
گر نیابم وصل رویش باشد از وی اینقدر
عمر یارب میگذارم در غم تیمار او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلدادگی و تأثیر دیدار محبوبش بر دل و جانش سخن میگوید. او به عشق خود میبالد و بیان میکند که اگر نتواند چهره محبوب را ببیند، چطور میتواند زندگی کند. احساسات عاشقانه او بین دوری و وصال محبوب oscillate میکند و غم و شادی او در این مسیر به هم گره خورده است. شاعر همچنین به شرابگونه بودن غمزههای معشوق اشاره کرده که جانش را میرباید و در نهایت به ذکر اینکه عمرش را در غم روی او میگذرانده، میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر نتواند در عشق یار به موهایش دل ببندد، پس چرا هر لحظه دیدارش را از ما پنهان میکند؟
هوش مصنوعی: یک زمانی بر اثر دوری و نزدیکی او، دلم شاد میشود. این چه مصیبتی است که بر من نازل شده، ای خدا، به خاطر این که از او دورم؟
هوش مصنوعی: چشمان فریبنده او جان و دل را میبرد، اگر آن مدل مو و زیبایی او جادویی نداشت.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به وصال و دیدار او برسم، همین که از او خبری داشته باشم، کافی است. خدایا، عمرم را در غم و یاد او سپری میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بار دیگر باز گرم افتادم اندر کار او
باز نشکیبم همی یکساعت از دیدار او
گر مرا بینی عجب مانی فرو درکار من
تا دگر باره چرا عاجز شدم درکار او
هر شبی گویم که مهمان آرمش برخوان خویش
[...]
ای رخ و فرزین نهاده چرخ را در حل و عقد
جز تو کس را اطلاعی نیست بر اسرار او
چون رخ شطرنج پیش خدمت آمد انوری
میدهش چندان که چون فرزین شود رفتار او
یارب از جانم ببر مهر مه رخسار او
یا به هر یک چند روزی کن مرا دیدار او
سوخت جانم از سموم هجر کو آن دولتم
تا بیاسایم دمی در سایه دیوار او
ره چه پیمایم به کوی زهد چون خواهد زدن
[...]
بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار او
باشد کزین خون جگر رنگی برآرد کار او
مردن بسی اسان بود هرچند کز حرمان بود
گر در مذاق جان بود شیرینی گفتار او
آنسرو ما چالاک شد عاشق کشی بی باک شد
[...]
کرد ناصح منع من از گریه بی رخسار او
خنده ام آمد میان گریه بر گفتار او
او نه سرمست است من مدهوش محو حیرتم
هست او در کار من حیران و من در کار او
نیست دور از نسبتی گر هست حسن التفات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.