رو رو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم
وز دام هوای تو بجستیم و برستیم
چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی
ما نیز هم از صحبت تو سیر شدستیم
از تفّ دل و آتش عشقت برهیدیم
در سایهٔ دیوار صبوری بنشستیم
ور زان که تو دل بردی ما نیز ببردیم
ور زان که تو نگشادی ما نیز ببستیم
از عشوهٔ عشق تو بجستیم یکی دم
وز خار خمار تو همه ساله چو مستیم
شبهای فراق تو ندیدیم نهایت
از روز وصال تو مگر باد به دستیم
گر هیچ ظفر یابیم ای مایهٔ شادی
در خواب خیال تو به جز آن نپرستیم
چونان که تو ببریدی ما نیز بریدیم
چونان که تو بشکستی ما نیز شکستیم
زین بیش نخواهم که کنی یاد سنایی
با مات چکارست چنانیم که هستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدایی و دوری از محبوبش صحبت میکند. او بیان میکند که با دل بریدن از محبوب، آنها نیز از کنار هم بودن خسته و سیر شدهاند. شاعر میگوید که اگر محبوب دلش را برده، آنها هم دل بردهاند و اگر او در عشقش بیاعتنا بوده، آنها هم بیاعتنا شدهاند. شاعر از دوری و فراق شکایت میکند و میگوید شبها را در غم محبوب گذرانده و در روز وصال او را نمیبیند. در پایان، اشاره میکند که دیگر به یاد سنایی یا کسی نخواهد بود و به همان حالتی که هستند قانعاند.
هوش مصنوعی: برو، زیرا ما از محبت تو دل بریدیم و از دام تمایل به تو رهایی یافتیم و آزاد شدیم.
هوش مصنوعی: اگر تو از گفتگو با ما خسته و دلزده شدهای، ما نیز از صحبت کردن با تو خسته و بیمیل شدهایم.
هوش مصنوعی: ما از دل پر درد و آتش عشق تو رهایی یافتیم و در زیر سایه دیوار صبوری آرام گرفتیم.
هوش مصنوعی: اگر تو دل مرا دزدیدهای، ما هم دل تو را دزدیدهایم. اگر تو درِ محبت را به روی ما نبستی، ما هم درِ محبت را به روی تو بستهایم.
هوش مصنوعی: از زیبایی و شیرینی عشق تو لحظهای دور نمیشویم و مانند مستی که هر سال از زیبایی تو نشئه میشود، دائماً تحت تأثیر شگفتیهای عشق تو هستیم.
هوش مصنوعی: در شبهای جدایی از تو هرگز پایان زمانی را ندیدیم، جز آنکه مانند بادی هستیم که بیهدف در دستان میوزد.
هوش مصنوعی: اگر ما به پیروزی برسیم، ای منبع خوشبختیام، در خواب و خیال تو به جز آن چیز دیگری را نمیپرستیم.
هوش مصنوعی: ما نیز مثل تو، وقتی که تو بریدی، بریدیم و وقتی که تو شکستی، ما هم شکستیم.
هوش مصنوعی: دیگر نمیخواهم که تو به یاد سنایی بیفتی، ما با خودمان چه کار داریم، همینطور که هستیم، باقی میمانیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از اول امروز چو آشفته و مستیم
آشفته بگوییم که آشفته شدستیم
آن ساقی بدمست که امروز درآمد
صد عذر بگفتیم و زان مست نرستیم
آن باده که دادی تو و این عقل که ما راست
[...]
ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم
معذور توان داشت اگر توبه شکستیم
با هیچ کسی کار نداریم درین ملک
ما را بگذارید درین حال که هستیم
آن عاقل دنیا طلب ار جاه پرستد
[...]
تا دیده و دل در سر زلفین تو بستیم
واندر طلب وصل تو جان بر کف دستیم
در زلف پریشان تو مجموع گرفتار
وز نرگس شهلات نه مخمور و نه مستیم
ما وصل تو خواهیم که آیی بر آغوش
[...]
از خانقه و صومعه و مدرسه رستیم
در کوی مغان با می و معشوق نشستیم
سجّاده و تسبیح به یک سوی فکندیم
در خدمت ترسا بچه زنّار ببستیم
در مصطبه ها خرقهٔ ناموس دریدیم
[...]
با هرگل نورسته که برخاست نشستیم
جز داغ جگر طرفی از این باغ نبستیم
در قید تعلق پی دل چند توان بود
گفتیم طلاق دل آواره ورستیم
چون ذره به خورشید وشان مهر چه ورزیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.