گنجور

 
سنایی

دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم

به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادم

چو در دست صلاح و خیر جز بادی نمی‌دیدم

همه خیر و صلاح خود به باد عشق در دادم

کجا اصلی بود کاری که من سازم به قرایی

که از رندی و قلاشی نهادستند بنیادم

مده پندم که در طالع مرا عشقست و قلاشی

کجا سودم کند پندت بدین طالع که من زادم

مرا یک جام باده به ز چرخ اندر جهان توبه

رسید ای ساقیان یک ره به جام باده فریادم

نیندوزم ز کس چیزی چنان فرمود جانانم

نیاموزم ز کس پندی چنین آموخت استادم

ز رنج و زحمت عالم به جام می در آویزم

که جام می تواند برد یک دم عالم از یادم

الا ای پیر زردشتی به من بربند زناری

که من تسبیح و سجاده ز دست و دوش بنهادم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بابافغانی

ز شوق آنکه خواند نامه‌ام را آنچنان شادم

که در وقت نوشتن می‌رود نام خود از یادم

به خون دل نوشتم نامه و سویش روان کردم

بخواند یا نه باری من نیاز خود فرستادم

دلم بی‌اختیار از بخت جوید هردم آزادی

[...]

محتشم کاشانی

تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم

غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم

تو آن صیاد بی‌قیدی که با قیدم رها کردی

من آن صیدم که هرجا می‌روم در دام صیادم

اگر روزی غباری آید و گرد سرت گردد

[...]

صائب تبریزی

گرچه بی ثمر مانند سرو و بید و شمشادم

زسنگ کودکان آسوده از پیوند آزادم

خوشا صیدی که داند کیست صیادش من آن صیدم

که از ذوق گرفتاری ندانم کیست صیادم

ز گفت و گوی سرد ناصحان برخود نمی لرزم

[...]

فیاض لاهیجی

به کوی عشق در پیری چنان از پای افتادم

که تا روز قیامت برنخواهد خاست فریادم

چو من بی‌حاصلی آخر به کام عشق می‌آید

نبودی عشق، از بهر چه می‌کردند ایجادم

هوس را پایه بر کامست زان سست است دیوارش

[...]

بیدل دهلوی

ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم

که آن ناز آفرین صیاد خوش دارد به فریادم

خرد بیهوده می‌سوزد دماغ فکر تعمیرم

غم‌آباد جنونم خانه ویرانی است بنیادم

به توفان رفتهٔ شوقم ز آرامم چه می‌پرسی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه