چون نهی زلف تافته بر گوش
چون نهی جعد بافته بر دوش
از دل من رمیده گردد صبر
وز تن من پریده گردد هوش
نه عجب گر خروش من بفزود
تا شد آن عارض تو غالیه پوش
ماه در آسمان سیاه شود
خلق عالم برآورند خروش
تا به وقت سپیده دم یک دم
به غنوم در انتظار تو دوش
گاه بودم بره فگنده دو چشم
گاه بودم به در نهاده دو گوش
خار من گردد از وصال تو گل
زهر من گردد از جمال تو نوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او به تأثیر زلف و جعد معشوق بر دل و جان خود اشاره میکند و میگوید وقتی که معشوق در دسترس نیست، صبر او به پایان میرسد و از هوش میرود. همچنین، شاعر به شدت عشق و longing خود اشاره میکند و از نارضایتیاش از بودن در دوری معشوق سخن میگوید. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند که هر کدام مانند زهر و نوش برای اوست. در نهایت، شاعر با زبانی توصیفی و عاطفی احساسات یک عاشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی که زلفهای تابدار به آرامی بر گوش میافتند، مانند جعدهای بافته شدهای هستند که بر شانهها قرار دارند.
هوش مصنوعی: صبر من از دل میرود و هوش من از بدنم خارج میشود.
هوش مصنوعی: شگفتی نیست اگر صدای من بلندتر شود، چون آن عارض زیبا که تو را پوشانده است، ما را به وجد میآورد.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان در حال محو شدن است و مردم جهان به صدا در میآیند و اعتراض میکنند.
هوش مصنوعی: در هنگام سپیده دم، یک لحظه در انتظار تو، شب گذشته به خواب رفته بودم.
هوش مصنوعی: گاهي بودم مانند برهاي که چشمهایم را بسته بودم و گاهي به درگاه نگاه میکردم و گوشهایم را باز کرده بودم.
هوش مصنوعی: اگر تو را به خودم نزدیک کنم، خارها برای من مانند گل خواهند شد و زهرها از زیبایی تو به نوعی نوش شیرین تبدیل خواهند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن جهان را بدین جهان مفروش
گر سخندانی این سخن بنیوش
پیری آغوش بازکرده فراخ
تو همی گوش با شکافهٔ غوش
عجب از دیو پیکری کاو را
دولت آورد نام کرد سروش
خاره خو جثه ایست خاره بدن
خیره کش هیکلی است خیری پوش
قالبی باد خیز خاک آرام
[...]
عاشقان صف کشیده دوشادوش
ساقیان بر کشیده نوشانوش
ای کریمی که از سخاوت تو
روید از سنگ خاره مرزنگوش
تا جهان اسب دولتت زین کرد
چرخ را هست غاشیه بر دوش
آنکه او تای خدمتت نزند
[...]
رفتم و بارِ منّتت بر دوش
حلقه ای حقّ نعمتت در گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.