یکی بهتر ببینید ایها الناس
که می دیگر شود عالم به هر پاس
دمی از گردش حالات عالم
نمییابم نجات از بند وسواس
چو دل در عقدهٔ وسواس باشد
چه دانم دیدن از انواع و اجناس
کجا ماند جهان را روشنایی
چو خورشید افتد اندر عقدهٔ راس
چو سود از آرزو چون نیست روزی
دهش ماند دهش جز یافه مشناس
یکی بین آرمیده در غنا غرق
یکی پویان و سرگشته ز افلاس
بدور طاس کس نتوان رسیدن
توان دور فلک پیمودن از طاس
ترا ندهند هرچ از بهر تو نیست
بهر کار این سخن را دار مقیاس
سکندر جست لیکن یافت بهره
ز آب زندگانی خضر و الیاس
بسی فربه نماید آنکه دارد
نمای فربهی از نوع آماس
به ریواس ار توان لعبت روان کرد
روان نتوان بدو دادن به ریواس
خلایق بر خلافند از طبایع
یکی عطار ودیگر باز کناس
چو رومی گوید از پوشش نپوشم
بجز ابریشمین پاک بیلاس
برهنهٔ زنگی بی غم بر افسوس
همی گوید: چه گردی گرد کرباس
ز سر بر کردن این کشت از دل و خاک
چه سودش چون کند سر در سر داس
چو دانه دیدی اندر خوشه رسته
ببین هم گشته زیر آسیا آس
سخن کز روی حکمت گفت خواهی
جدا کن ناس را اول ز نسناس
چو ناس آمد بگو حق ای سنایی
به حق گفتم ز هر نسناس مهراس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: بهتر است که ای مردم، به شرایط و تغییرات دنیا توجه کنید. من همچنان در بند وسواس و نگرانی هستم و نمیتوانم از آن رهایی یابم. وقتی دل در چنگ وسواس باشد، چگونه میتوانم به زیباییها و تنوعهای زندگی نگاه کنم؟ اگر نور خورشید در تاریکی گرفتار شود، جهان چگونه روشن میشود؟ اگر آرزوها برای ما سودی نداشته باشند، بهتر است چیزهایی را که برای ما نیست، قبول نکنیم.
سکندر بزرگ با جستجوی خود بهرهای یافت، مانند آب حقیقت و زندگی. برخی با داشتن ثروت، به فربهی خود میبالند، اما این فربهی واقعی نیست. برخی برای رهایی از گرفتاریها، با سادگی زندگی میکنند. خلایق هر کدام بر اساس طبیعت خود متفاوتاند. شخصی از پوشش سادهاش دفاع میکند و دیگری غمگین و بیخیال است.
در نهایت، از شما میخواهم که در نزدیکی حقایق و حکمتها باشید و از افرادی که به حقیقت حیات نمیرسند، بپرهیزید. اینگونه زندگی را درک کنید و از ترس و ناامیدی بپرهیزید.
هوش مصنوعی: ای مردم، بهتر است که ببینید و دقت کنید که چگونه جهان در هر لحظه دچار تغییرات میشود و به نحوی دیگر شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: لحظهای از چرخش حال و اوضاع دنیا خبری نمییابم و از دست وسواس آزاد نمیشوم.
هوش مصنوعی: وقتی دل درگیر نگرانیها و وسواسها باشد، نمیتوانم از دیدن انواع و اقسام چیزها آگاه باشم.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در تنگنای راس قرار میگیرد، دیگر جایی برای روشنایی در جهان باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: وقتی که آرزو فایدهای ندارد، روزی فقط در انتظار باقی میماند و آنچه را که به دست آمده، نشناس.
هوش مصنوعی: یک نفر در نعمت و ثروت آرام گرفته و در خوشی غرق شده است، در حالی که فرد دیگری در جستجوی زندگی و به دلیلی از فقر و تنگدستی گمگشته و سرگردان است.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به دور طاس برسد، اما میتواند دور فلک را بگردد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای تو نیست، به تو نمیدهند. برای هر کاری باید این نکته را در نظر داشته باشی.
هوش مصنوعی: اسکندر تلاش کرد تا از آب زندگی بهرهمند شود، اما در نهایت نتوانست به آن دست یابد و تنها خضر و الیاس بودند که از آن آب استفاده کردند.
هوش مصنوعی: کسی که ظاهری چاق و فربه دارد، میتواند تأثیر زیادی بر دیگران بگذارد و آنها را نیز به سمت فربهتر شدن بکشاند.
هوش مصنوعی: اگر توانایی این را داشته باشی که با زیباییهای ریواس و ظرافت آن بازی کنی، هرگز نمیتوانی روح و جان خود را به آن زیبایی واگذار کنی.
هوش مصنوعی: مردم از نظر فطرت و سرشت متفاوت هستند؛ برخی مانند عطار در جستجوی روح و معانی عمیق هستند، در حالی که برخی دیگر مانند باز، به دنبال قضا و قدری ظاهری و مادی میباشند.
هوش مصنوعی: وقتی رومی سخن از پوشش میکند، میگوید که جز لباس نرم و خالص ابریشمی چیزی نمیپوشم.
هوش مصنوعی: یک انسان بیخیال و بیدغدغه، بدون توجه به غمها و ناکامیها، با لبخندی میگوید: "چه خوب است که زندگی اینگونه پیش میرود."
هوش مصنوعی: اگر این کشت را از دل و خاکش بیرون بیاوری، چه فایدهای دارد؟ وقتی که با یک داس، آن را بهخوبی درو کردهای و سرش را زیر کشت نگهداشتهای.
هوش مصنوعی: وقتی دانهای را در خوشهای مشاهده کردی، بدان که آن دانه نیز به زیر آسیاب رفته و خورد شده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از سخنی حکیمانه بهرهبرداری کند، باید ابتدا افراد نادان و سطحینگر را از خود دور کند تا بتواند به عمق آن سخن دست یابد.
هوش مصنوعی: زمانی که آدمهای نادان و بیخبر وارد میشوند، ای سنایی، به حق بگو که من به حق از هر بیخود و بیمعنا ترسی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس
نخواهم نیز عاقل بود و فرناس
مرا چون نیست بر کس هیچ تفضیل
چه خواهم کرد زهد و فضل عباس
بیاور طاس می بر دست من نه
[...]
بخواهم گفت وصف سرخ کناس
چو کرد اندر دلم ابلیس وسواس
ترشروئی، ابوالعباس نامی
نشسته بر بساط آل عباس
بتن ماننده روباه مسلوخ
[...]
به دولت داشتند اندیشه را پاس
نشاید لعل سُفتن جز به الماس
گهی در سینهٔ مردم ز خنّاس
نهم صد دام رُسوائی زوسواس
زبان تیز دارم همچو الماس
ز الماسم بترسید ایّهاالناس
ملامت تا به کی خواهم کشیدن
ازین مشتی خطا بینان نسناس
خدنگ آه من از چرخ بگذشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.