ای گرامی گوهر درج عفاف
حوریان را خاک درگاهت مطاف
عصمت کبرای حی دادگر
دختر نیک اختر خیرالبشر
باز گردون حیلهای انگیخته
طرح نو بهتر جدایی ریخته
میزند دهر از عداوت دم به دم
رونق غمخانه ما را به هم
سخت در بستر نزار افتادهای
از چه روای جان ز کار افتادهای
از چه ترک آشنایی کردهای
وز علی فکر جدایی کردهای
همچو گویم از هجوم درد و آه
خواهی از هجران خود تو را همچو کاه
دیدهای اندر جدایی حاصلی
یا ز درد این عمت غافلی
بر میفکن ای به محنت یار من
پرده طاقت ز روی کار من
بس بود خاکی که ما را شد به سر
جان من نام جدایی را مبر
گر بنای صبر را دادی به آب
میکنی از گریه عالم را خراب
کار صبر و طاقتم در دست تست
رشته امید من پا بست تست
بعد پیغمبر ز اشرار عرب
هر چه دیدم ظلم و طغیان و غضب
بودم از هر ابتلا بیواهمه
شاد کام از وصل تو ای فاطمه
گر ز خون دامان دلآلوده بود
تا تو بودی خاطرم آسوده بود
چون تو بندی از جهان بار سفر
در فراقت بگذرد آبم ز سر
ای انیس غصه پنهانیام
وی دوای درد بیسامانیام
از تو خواهم عذر عمر رفته را
رنجهای سال و ماه و هفته را
تا قدم در کلبهام افراختی
با همه بیش و کم من ساختی
از غم و زحمت نیاسودی دمی
داشتی هر دم غمی و ماتمی
بردی اندر خانهام ای خون جگر
گرسنه با عور و عریانی به سر
با چه زحمتها و غمها نو به نو
اکتفا کردی به قرص نان جو
ای انیس و مونس دیرینهام
داغ خود چون مینهی بر سینهام
نزد باب ای آفتاب منجلی
در جنان منما شکایت از علی
لیک بر گو در بر ختمی مآب
شد گلوی شوهرم اندر طناب
گو برای بیعت ارباب فجور
جان مسجد کشیدندش به زور
گو نهاد ای جان به قربان سرت
پای هر بیگانه روی منبرت
گو نهادند امتت ای سرفراز
در به روی دخترت بعد از تو باز
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و آلام حضرت فاطمه (س) پس از وفات پیامبر اسلام (ص) اشاره دارد. شاعر با خطاب قرار دادن فاطمه، از مشکلات و سختیهایی که او بعد از جدایی از پدرش با آن مواجه شده، یاد میکند. او از درد و رنج بزرگی که فاطمه تحمل میکند سخن میگوید و از او میخواهد تا دلسوزیاش را از یاد نبرد. شاعر همچنین به بیعدالتیهایی که بر خانواده پیامبر روا میشود اشاره کرده و از فاطمه میخواهد تا در این شرایط دشوار، یاد پدر را زنده نگه دارد و با وجود همه غمها و مشکلات، امید به فردا داشته باشد. متن به نوعی نمادین از فراق، غم و عشق به اهل بیت پیامبر (ص) است.
هوش مصنوعی: ای عزیز، تو همچون گوهر ارزشمندی هستی که به پاکی و عفت حوریان میباشی، و خاک درگاه تو محل و مقام است.
هوش مصنوعی: عصمت بزرگ و والای حیات، دختر خوب و نیکو اختر بهترین انسانها است.
هوش مصنوعی: بیا دوباره به من نزدیک شو؛ یک نقشه جدید برایمان بکش که جداییامان را شیرینتر کند.
هوش مصنوعی: زمانه به طور مداوم با دشمنیهایش، دلتنگی و غم ما را بینوا میکند و هر روز بر آنگونه زندگی ما تأثیر منفی میگذارد.
هوش مصنوعی: چرا در بستر بیماری به این حال افتادهای و روحات از فعالیت بازمانده است؟
هوش مصنوعی: چرا از دوستی و آشنایی دست کشیدهای و چرا به فکر جدایی و دوری از علی افتادهای؟
هوش مصنوعی: چنین میگویم که از شدت درد و سوز دل ناله میکنم، و تو از جداییات همچون کاهی بیوزن و بیاثر خواهی بود.
هوش مصنوعی: آیا در جدایی، چیزی به دست آوردهای یا از درد این دوری بیخبر هستی؟
هوش مصنوعی: ای عشق من، پردهای که طاقت من را از روی من پنهان کرده است، کنار بزن و به رویدادهای دشوار زندگی من وارد شو.
هوش مصنوعی: کافی است که ما در این دنیای خاکی زندگی کردهایم، حالا که جان من در خطر است، نام جدایی را از زندگیام دور کن.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی صبر را بگذاری کنار و آن را رها کنی، از شدت گریه، همه چیز را به هم میریزی و خراب میکنی.
هوش مصنوعی: توان و صبر من به تو وابسته است و امیدم به تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: پس از پیامبر، هر چیزی که از بدکاران عرب مشاهده کردم، ظلم، سرکشی و خشم بود.
هوش مصنوعی: من از هرگونه مشکل و سختی، بدون هیچ گونه نگرانی شاد و خوشحال بودم به خاطر وصالش تو، ای فاطمه.
هوش مصنوعی: اگر دل من آلوده به درد و رنج و غم بود، اما چون تو در کنارم بودی، خاطر من همیشه آسوده و راحت بود.
هوش مصنوعی: وقتی تو از دنیا جدا شدهای، بار سفر من به خاطر دوریات به زودی تمام میشود و دیگر تحملم تمام میشود.
هوش مصنوعی: ای همدم غمهای پنهانم، تو درمان دردی هستی که بینظم و آشفتهام کرده است.
هوش مصنوعی: از تو میخواهم که به خاطر عمر از دست رفتهام و زحمات سالها و ماهها و هفتهها عذرخواهی کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که به کلبهام پا گذاشتی، همهی ویژگیها و خصوصیات من را پذیرفتی و با آنها کنار آمدی.
هوش مصنوعی: تو هرگز از درد و رنج لحظهای آسوده نبودی و همیشه در اندوه و ماتم به سر میبردی.
هوش مصنوعی: به خانهام آمدهای و با دل پر درد و حالتی ناامید، گویی که گرسنهای، بدون هیچ پوششی.
هوش مصنوعی: با چه زحمتها و نگرانیهایی، بالاخره به یک زندگی ساده و تأمین نیازهای ابتدایی خود، مثل نان جو، راضی شدی.
هوش مصنوعی: ای رفیق و همدم قدیمیام، وقتی که درد و غمت را بر سینهام میگذاری، احساس سختی و غم عمیقی در من به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در نزد خداوند، ای آفتاب تابان، در بهشت از علی شکایت نکن.
هوش مصنوعی: اما در عین حال، از آن سو، گلوی همسرم در دستان کسی که خوشسزا و با وقار است، گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداری به ظلم و فساد، جانش را در مسجد به خطر انداختند و به اجبار او را وادار به بیعت کردند.
هوش مصنوعی: ای جان، برای حفظ سر تو، حتی پای هر بیگانه را روی من هم بگذار.
هوش مصنوعی: میگویند که بعد از تو، در را به روی دخترت باز گذاشتند و او را به عنوان ادامهدهنده راهت گرامی داشتند.
هوش مصنوعی: این زمان، فرصتی برای نوشتن نیست؛ بهتر است هرچه را که هست، کوتاه و مختصر بیان کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.