خراباتی و رند ست آشکارا
چو بینم آن حریف مجلس آرا
به بویش می کنم این مستی از می
وگر نه می چه در خوردست مارا
به یادش خون خم خوردیم لیکن
ستد از ما دل و دین خونبها را
مرا گرد خُم و خُمخانه گشتن
تویی، مقصود وصل تست ما را
اگر وصلت نباشد خاک بر سر
خم و خمار در گل مانده پا را
امر علی جدار دیار لیلی
اقبل ذا الجدار و ذا الجدارا
و ما حب الدیار شغفن قلبی
ولکن حب من سکن الدیارا
چنین تقدیر بود و بودنی بود
پشیمانی نمی دارد کنون سود
ای دوست چه گویم که من از هجر چه دیدم
دشمن مکشاد آنچه من از دوست کشیدم
چون میوه ناپخته شد آبم به دهن تلخ
تا عاقبت کار به خورشید رسیدم
آمد که مرا در نظر خویش بسوزد
یاری که چو پروانه به شمعش طلبیدم
ای بس که من اندر طلبت گوشه به گوشه
چون دیده بگردیدم و چون اشک دویدم
هر گوشه چشم خوشت از ناز جهانی است
من در غمت از هر دو جهان گوشه گزیدم
آخر نرسیدم به عقیق لب شیرین
چندان که چو فرهاد دل کوه بریدم
ملک را گفت مهراب ای خداوند
دریغ است اینچنین دُر دانه در بند
ازین شکر چرا در تنگ باشد؟
چنین گوهر چرا در سنگ باشد؟
کنون تدبیر باید کرد ما را
مگر این چشمه بگشاید ز خارا
همی باید زدن بر آب صد رنگ
بود کاید برون این دولت از سنگ
چو زر دارد به غایت دوست افسر
چو نرگس نیست چشمش جز که بر زر
زر بسیار باید خرج کردن
در آن احوال خود را درج کردن
مگر افسر به گوهر سر درآرد
به گوهر کار ما چون زر برآرد
شدهست این در جهان مشهور باری
که بی زر برنیاید هیچ کاری
از آن گل در کنار دوستانست
که گل را دایماً زر در میان است
دم صبح از پی آنست گیرا
که در کامش زر سرخ است پیدا
ملک چون این سخن بشنید از وی
بدو گفتا که ای یار نکو پی
به هر کنجی مرا گنجیست مدفون
پر از لعل نفیس و دُر مکنون
کنیزی نیز دارم نام شاهی
ازو بستان گهر چندان که خواهی
گهر میریز هم بالای افسر
به زر درگیر سر تا پای افسر
چو دید اندر سخن خورشید را گرم
ملک چون موم شد یکبارگی نرم
ز مرغان هیچ مینشنید گوشی
جز آواز خروسی در خروشی
همه شب هر دو جام وصل خَوردند
ز دم سردی صبح اندیشه کردند
ملک در نیم شب آهی برآورد
فروخواند این رباعی از سر درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبان استعاری و حالتی عاطفی به عشق و ممنوعیت آن میپردازد. او احساسات خود را نسبت به معشوق و دلتنگی از فراقش بیان میکند. اشاره به خم و خمخانه نشان دهنده مستی و سرخوشی ناشی از عشق است، در حالی که به نظرمیرسد که عشق بدون وصال ناامید کننده است.
شاعر به یاد معشوق میافتد و از دلتنگی و دردی که کشیده صحبت میکند و به حقایق زندگی اشاره میکند که گوهر وجود افراد غالباً در چیزهای بیارزش محصور است. رابطه مستحکم و عمیق میان عشق و زمان، و نیاز به «زر» (ثروت) برای دستیابی به عشق و خوشبختی، از دیگر مضامین مهم شعر است. در نهایت، شاعر در جستجوی وصالی است که او را از غم و فراق برهاند.
هوش مصنوعی: وقتی آن دوست خوش مشرب و اهل می و محبت را میبینم که در مجلس نشسته و به دل و دین میزند، حس میکنم که او به وضوح با حال و هوای بزم آشناست.
هوش مصنوعی: با بوی عطرش مست و شاداب میشوم، نه اینکه واقعاً مینوشم، زیرا ما در واقع هیچ نوشیدنی در دست نداریم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر یاد او خیلی رنج و سختی کشیدیم، اما او تنها دل و ایمان ما را گرفت و بهای آن را با خون ما پرداخت.
هوش مصنوعی: در اطراف من، در هر جا که میروم، تنها هدف و آرزوی من تو هستی و وصل شدن به توست.
هوش مصنوعی: اگر به وصال تو نرسم، برایم بیمعنی است و مانند کسی میشوم که در زمین و در گلهای خیس گیر کرده است.
هوش مصنوعی: امر (دستوری) به دیوارهای سرزمین لیلی داده است؛ که به این دیوار و آن دیوار نگاه کند.
هوش مصنوعی: عشق به مکانها دل مرا پر کرده است، اما در واقع عشق به کسی که در آن مکانها زندگی میکند، باعث این احساس شده است.
هوش مصنوعی: این سرنوشت اینگونه رقم خورده و واقعیتی است که باید بپذیریم. حالا دیگر نباید از آن پشیمان باشیم، زیرا سودی در آن نیست.
هوش مصنوعی: ای دوست، نمیدانم از جدایی چه بگویم. دشمن را نازید که آنچه من از دوست کشیدم، هرگز از او نچشیده است.
هوش مصنوعی: وقتی میوه هنوز نرسیده و ناپخته است، شیرینی و طعم خوشایندی ندارد و من هم در چنین وضعیتی احساس تلخی میکنم، اما در نهایت به هدف خود که به مانند رسیدن به نعمت و روشنایی خورشید است، دست پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: دوستی که آرزو داشتم نزدیکش بمانم و همچون پروانهای به دور شمعش بچرخم، حالا به سراغ من آمده تا در نظر خودم بسوزد.
هوش مصنوعی: در تلاش برای یافتن تو، من بارها و بارها به هر گوشه و کناری نگاه کردم و مانند اشکی که در چشم میچکد، اشک میریختم.
هوش مصنوعی: هر کجا که زیبایی چشم تو وجود دارد، ناز و فریب جهانی پنهان است. من اما به خاطر غم تو از هر دو جهانی کنارهگیری کردهام.
هوش مصنوعی: در نهایت نتوانستم به آن لایه زیبای عشق و دلخواه برسم، همانطور که فرهاد برای رسیدن به شیرینی دلش کوه را برید.
هوش مصنوعی: ملک به مهراب گفت: ای خداوند، افسوس که چنین گوهر ارزشمندی در قید و بند است.
هوش مصنوعی: چرا این شیرینی در تنگی و محدودیت قرار دارد؟ چرا چنین جواهری باید در دل سنگ پنهان بماند؟
هوش مصنوعی: اکنون باید چارهای اندیشید برای ما، مگر اینکه این چشمه از خاک بگشاید.
هوش مصنوعی: باید با صدای زیبا و رنگین از آب بگذری تا این زندگی سخت و بیروح به سرانجام برسد.
هوش مصنوعی: دوست به اندازه طلا ارزشمند است و مانند گل نرگس، چشمش فقط به طلا دوخته شده است؛ یعنی به چیز دیگری نگاه نمیکند.
هوش مصنوعی: برای نمایش وضعیت و مقام خود در زمانهای خاص، باید هزینه زیادی پرداخت کرد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است افسر با جواهر به سراغ ما بیاید، همانطور که کار ما با جواهرات به خوبی نمایان میشود؟
هوش مصنوعی: در این جهان به خوبی شناخته شده است که بدون پول، هیچ کاری به پیش نمیرود.
هوش مصنوعی: گلی که در کنار دوستان است، همیشه درخشان و ارزشمندتر به نظر میرسد، زیرا دوستی و محبت در آن حضور دارد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، به دنبالش هست که در دهانش نشانی از طلا دیده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی ملک این را شنید، به او گفت: ای دوست خوب و نیکوکار،
هوش مصنوعی: در هر گوشهای از من گنجینهای نهفته است، پر از جواهرات گرانبها و سنگهای قیمتی.
هوش مصنوعی: من کنیزی دارم که نامش شاهی است، از او میتوانی هرچقدر که میخواهی گوهر بگیری.
هوش مصنوعی: درخشان و باارزش بودن چیزی با کیفیت بالا در بالای سر نشاندهنده مقام یا ارزش فرد است. در اینجا، گویی درخشش و زیبایی به طور کامل بر سر فردی نشسته و به شکلی مجلل و زیبا تزیین شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید را در سخن دید، کشور همانند موم یکباره نرم شد.
هوش مصنوعی: از میان پرندگان، هیچ صدایی به گوش نمیرسید جز صدای سر و صدای خروس.
هوش مصنوعی: در تمام شب، هر دو نفر از جام وصال نوشیدند و با آغاز صبح و سرد شدن هوا، به فکر و اندیشه پرداختند.
هوش مصنوعی: ملک در نیمه شب احساس ناراحتی کرد و آوای دلش را به گوش آورد و این شعر را از سر درد و اندوه خواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.