بجز از آتش دراز زبان
بجز از خامه زبان کوتاه
کس نیارست کرد در عالم
دو زبانی و سرکشی با شاه
لاجرم خاکسار و سرگردان
آن به تون رفت و این به آب سیاه
در آن اندیشه مه بگداخت تن را
که بندد بر سمندش خویشتن را
خیالی چند کج باشد کزین عار
توان بستن بر اسب او به مسمار
عقابش را چو شد زاغ کمان جفت
به وصف الحال نیز این شعر میگفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بررسی موضوع دوگانگی زبان و بیوفایی در برابر قدرت میپردازد. شاعر بیان میکند که هیچکس نمیتواند در این دنیا با دو زبان زندگی کند و با شاه بیسبکی کند. در نهایت، انسانها به دو سرنوشت مختلف تقسیم میشوند؛ یکی به آتش و دیگری به آب. شاعر همچنین به این فکر میکند که چگونه میتواند خود را از این وضعیت جدا کند، درحالیکه در نهایت، هیچ راهی برای فرار از عار و ننگ وجود ندارد. در پایان، شاعر به وضعیت عقابی اشاره میکند که به زاغی تبدیل شده و بیانگر تغییر وضعیت و ناشایستگی است.
هوش مصنوعی: هر چه بگوییم و بنویسیم، تاثیر و قدرت کلام به اندازه آتش سوزان و افروخته نیست. در واقع، واژهها و نوشتهها نمیتوانند مانند شعله آتش عمیق و گسترده باشند.
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا جرأت ندارد که با دو زبانی و نافرمانی از شاه عمل کند.
هوش مصنوعی: بدون شک من فردی خاضع و گمشده هستم که به سمت تاریکی و ناامیدی میروم و این حالت به مانند آب سیاهی است که من را در خود غرق میکند.
هوش مصنوعی: در آن خیال، مه مانع از گداختن وجودش میشود و او را دچار اسارت میکند.
هوش مصنوعی: اگر تصور بکنی که چیزی اشتباه است، نمیتوان با چسباندن مسماری به اسب او (که نمایانگر هر چیز نادرست دیگری است) این عیب را پنهان کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که عقاب، زاغی شد و کمانی برای خود پیدا کرد، به نوعی حال و روز خود را توصیف میکرد. این بیان نشاندهنده وضعیتی است که تغییرات ناگهانی و نامطلوب در زندگی ایجاد میشود و فرد به تناسب آن وضعیت، احساسات و تجربیاتش را بیان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از شبستان ببشکم آمد شاه
گشت بشکم ز دلبران چون ماه
ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه
شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه
هر کجا بنگری ، دمد نرگس
هر کجا بگذری ، برآید ماه
روی و موی تو نامهٔ خوبی است
[...]
کار زرگر به زر شود بر راه
زر به زرگر سپار و کار بخواه
بر فلک بر دو مرد پیشه ورند
آن یکی درزی آن دگر جولاه
این ندوزد مگر قبای ملوک
و آن نبافد مگر گلیم سیاه
دولت خاص و خاصه زاده شاه
رایت فخر بر کشید به ماه
تاج گردون محمد آنکه گرفت
در بزرگیش ملک و عدل پناه
ملک را داد رای او رونق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.