ای آینه کرده در رخت روی امید
بر چشمم ازین حسد، سیه روزِ سپید
به ز آن نبود که دیده دوزند آنجا
کآیینه برابری کند با خورشید
چو مشاطه زدش در زلف شانه
نسیم این بیت را زد بر ترانه:
از بس گره و پیچ که زلف تو نمود
آمد شدن شانه در آن مشکل بود
در حل دقایق ارچه ره میپیمود
از مشکل زلف، شانه مویی نگشود
چو نیل خط کشیدندش به آواز
بخواند این بیت را بر ساز شهناز
روزی که فلک حسن تو را نیل کشید
چشم بد روزگار را میل کشید
چو بر ابرو کمانش وسمه بنهاد
مغنی بر کمانچه ساز می داد:
روی تو که آتشی در آفاق نهاد،
بس داغ که بر سینه عشاق نهاد
مشاطه چو چشم و طاق ابروی تو دید
از هوش برفت و وسمه بر طاق نهاد
چو آمد غمزه اش با میل در ناز
فرو خواند این رباعی ارغنون ساز:
چو میل ز جیب سرمهدان سر برکرد
نظّارهٔ چشمِ سیهِ دلبر کرد
خود را خجل و سرزده در گوشه کشید
از دست بتم خاک سیه بر سر کرد
چو شد در چشم شوخش سرمه پیدا
بهار افروز خواند این نظم غرا:
ای خاک درِ تو سرمهٔ دیدهٔ ماه
خور از هوس خاک رهت چشم به راه
با خاک رهت که سرمه آرد در چشم
جز میل که باد بر سرش خاک سیاه
چو بر برگ سمن خندید غازه
سمن رخ زد بر آب این شعر تازه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی و جذابیت چهره محبوب و تاثیری که بر عاشقان دارد، میپردازد. آغاز شعر به توصیف آینه و چشم، و تضاد زیبایی و حسد اشاره میکند. سپس به زلف و پیچیدگی آن پرداخته و دشواری شانه کردن آن را توصیف میکند. در ادامه، با اشاره به زیباییهایی چون ابرو و کمان اشاره میشود که بر دل عاشقان تاثیر عمیق میگذارد. در نهایت به عشق، غم و تاثیری که چهره محبوب بر عاشق میگذارد، پرداخته میشود و به لذتی که در تماشای زیبایی محبوب حاصل میشود، اشاره میشود. شعر به نوعی روایتگر شگفتیها و احساسات رایج در عشق است.
از حسادت [به آینه که در رُخَت روی امید دارد]، روز روشن در چشمم سیاه است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نباید به این دلیل باشد که مردم به ظلم و بیعدالتی گوشهی چشمی دارند، چون در آن جا روشنایی و برابری به اندازهای وجود دارد که میتواند با نور خورشید رقابت کند.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم با زلف او بازی میکند، زیباییاش را به گونهای به نمایش میگذارد که شبیه به یک ترانه زیبا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به دلیل تعداد زیاد گرهها و پیچیدگیهای زلف تو، شانه کردن آن بسیار دشوار شده است.
هوش مصنوعی: هرچند که در مسائلی عمیق و پیچیده تلاش میکرد، اما نتوانست حتی با یک تار موی زلفش هم به نتیجه مطلوب برسد.
هوش مصنوعی: زمانی که نیل (رودی در مصر) به عنوان یک خط کشیده میشود، او با صدای خود این شعر را به نوازندگی میخواند.
هوش مصنوعی: روزی که آسمان زیبایی تو را ترسیم کرد، چشم بد روزگار به تو حسادت ورزید.
هوش مصنوعی: زمانی که او وسمه را بر ابروی کمانیاش گذاشت، خواننده بر سازش آواز میخواند.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و جذاب تو مانند آتشی است که در دنیا پراکنده شده و بر دل عاشقان زخمهای زیادی وارد کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی آرایشگر زیبایی و شکل ابروهای تو را مشاهده کرد، به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و از حال رفت و به تحسین آن پرداخت.
هوش مصنوعی: زمانی که با ناز و دلربایی خود، توجه دیگران را جلب کرد، این شعر بانگ جشن و شادمانی را میسراید.
هوش مصنوعی: هنگامی که میل سرمه از درون جیبش بیرون آمد، به تماشای چشمهای سیاه دلبر پرداخت.
هوش مصنوعی: او به خاطر معشوقش شرمنده و ناامید شده و در گوشهای نشسته است و برای ابراز غم و اندوهش، خاک سیاه بر سر خود میریزد.
هوش مصنوعی: وقتی در نگاه معشوقش سرمه نمایان میشود، این زیبایی و جلوه، بهاری دلنشین میسازد.
هوش مصنوعی: ای خاک درِ تو، ای زمین که در ورودیات مانند سرمه برای چشمهای ماه میدرخشی، من از شدت آرزو و اشتیاقم به خاکی که در آن هستی، چشم انتظار تو هستم.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و عمق عشق اشاره دارد. شاعر به خاکی اشاره میکند که در مسیر محبوب است و آن را به سرمهای تشبیه میکند که در چشم مینشیند. این خاک، نشاندهنده عشق و ارادت بسیاری است، اما در عین حال، شاعر درونمایهاش را با تصویر باد که خاک را بر سر میپراکند، به نوعی اندوه و بیثباتی اشاره دارد. به طور کلی، این تصویر نشاندهندهی عشق عمیق و در عین حال شکننده به محبوب است.
هوش مصنوعی: زمانی که غاز روی برگ سمن (نوعی درخت) خندید، زیبایی سمن بر روی آب نمایان شد و شعری نو به وجود آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک نیم رخت الست منکم ببعید
یک نیم دگر ان عذابی لشدید
بر گرد رخت نبشته یحی و یمیت
من مات من العشق فقد مات شهید
چون قفل نشاط را شود باغ کلید
از ساعد گل روی بجو جام نبید
گردون ز بساط ابر در دامن خوید
در شاخ زمرد افگند مروارید
آهو با شیر کی تواند کوشید
جوجگک با باز کی تواند پرید
صد بار بدل پند بکردم نشنید
وز خود رائی بدو رسید آنچه رسید
این دیده بیچاره بدو در نگرید
دیدی کز دیدن او دیده چه دید
احسان خداوند به من بنده رسید
بر شاخ امید من بر و برگ دمید
والله که من از جاه تو آن خواهم دید
کآن نوع کس از خلق نه گفت و نه شنید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.