گنجور

 
سلمان ساوجی

ای وزیری که گر ز کلک تو ابر

داشتی مایه در چکانیدی

گر عیال کف تو گشتی آز

از گداییش وارهاندی

بر تو گر نیستی مدار جهان

چرخ گرد جهان نگردیدی

دوش گفتند درد پایی هست

خواجه را کاش بنده نشنیدی

درد چشمش اگر امان دادی

آمدی پای خواجه بوسیدی

به سرو دیده آمدی پیشت

دیده بر پای خواجه مالیدی

دیده خویش را دوا کردی

درد پایش به دیده بر چیدی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

سخت آشفته جمال خودی

ورچه نوعیست این زبیخردی

قصد جانم چرا کنی چندین

نه بدین شرط دل همی ستدی

با من این شکل میکنی یا خود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

لب و دندان یار من نگرید

خوشی روزگار من نگرید

تیر دیدی که در کمان باشد

قامتش در کنار من نگرید

اختیار منست خوبی او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه