گنجور

 
سلمان ساوجی

صورت لطف الهی شرف ملت و دین

معدن خلق حسن مظهر حق شاه حسین

شاه پرویز لقا خسرو جم قدر که هست

دل و دستش به همه مذهب و کیشی بحرین

بحر را با دل او عقب قیاسی می‌کرد

آن قدر بود که از قطره به دریا مابین

عقل با رفعت او صرفه مه داشت نگاه

گفت کمتر ز ذراعی نبود تا شرطین

ای که بوسیدن خاک قدمت شاهان را

کرده از آب حیات است لبالب شفتین

طاعت امر تو در مذهب جباران فرض

طوق فرمان تو در گردن دین داران دین

چون تن لام کند زخم سنانت تن ناف

چون دل نون شود از شرم سخایت دل عین

گفتم ای چرخ برو خاک درش روب به روی

برد انگشت سوی دیده روشن که بعین

یرقان است ز بیم کف دستت زر را

باور ار نیستت اینک بنگر صفرت عین

تا به نعل سم شبدیز تو یابد نسبت

هر سر ماه شود ماه سما چون سر عین

سروری از تو مزین شده چون چشم از نور

خسروی از تو منور شده چون ماه از عین

خاطر من نکند درک ثنای تو که یم

پیش عقل است مبرهن که نگنجد در عین

تا چو قرص ذهب مهر فتد در دم صبح

روی آفاق شود لجه درای لجین

چون بود از زر و یاقوت سری افسر را

ملک را باد چنان از گهرت زینت وزین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

مکن ای دوست بما بدنتوان کرد چنین

به حدیثی مرو از پیش و بکنجی منشین

چندازین خشم، جز از خشم رهی دیگر گیر

چند ازین ناز، جز از ناز طریقی بگزین

کودک خرد نیی تو که ندانی بد و نیک

[...]

منوچهری

ملک شیردل پیلتن پیلنشین

بوسعید بن ابوالقاسم بن ناصر دین

نه من و نیمش تیغی که بدو جوید کین

سه رش و نیم، درازی یکی قبضه ازین

مسعود سعد سلمان

ای بت زیبا کافر دلی و کافر دین

کفر و ایمان شده از زلف و رخت هر دو یقین

اگر آن ظلمت کاندر دل پر ظلمت توست

روز را بودی تاریک شدی روی زمین

وگر آن نور که بر دو رخ نورانی توست

[...]

وطواط

رمضان آمد و آورد ز فردوس برین

صد هزاران مدد خیر بر شاه زمین

رمضان ناظم اسباب صیامست و قیام

ای همه شادی آن ماه که او هست همین !

دیده از هیبت او طایفهٔ شرک فتور

[...]

سوزنی سمرقندی

عید فرخ بسرای ملک مشرق و چین

بار خواه آمد و زانو زد و بوسید زمین

به زمین بوس چو فردوس بیاراست سرای

بست آیین به جمال ملک مشرق و چین

بستن آیین بر روی زمین نادر نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه