وجیه دین محمد امیر اسماعیل
که رزق خلق خدا را کف تو گشت کفیل
گشاده است ز دست تو دجله احسان
چنانچه چشمه زمزم ز پای اسماعیل
سواد باصره سائلان کند روشن
ز دور گرد سپاه سخایت از صد میل
بسان قطعه یاقوت قطعه منظوم
که بود بر گهر نجم ثاقبش تفضیل
به حضرت تو فرستادم و عطای جواب
نیافتم که به پیش من آن عطاست جزیل
بنات بکر سراپرده ضمیر رهی
اگر چه پیشت از آن بار بودهاند ذلیل
به ردرگه تو دگر باره آمدند مگر
کنند دیده به کحل قبول خواجه کحیل
تو را که در همه با بی سعادت است رفیق
به هر طرف که خرامی خدای باد دلیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره وجیه دین محمد امیر اسماعیل است که به عنوان کسی که به خلق خدا کمک میکند و رزق آنها را تأمین میکند، توصیف شده است. او به نوعی منبع خیر و برکت مانند چشمه زمزم است و تواناییهای او در کمک به دیگران برجسته شده است. شاعر همچنین به ستودن او پرداخته و تأکید میکند که با وجود فضایل و نیکیهایش، احساس میکند از او عطای بزرگی نداشته است. در نهایت، شاعر به درگاه او با احترام و دعا مراجعه میکند و امید دارد که او به دیگران نیز کمک کند و راهنمایی باشد.
هوش مصنوعی: امیر اسماعیل، که از شخصیتهای مهم و محترم دین محمد است، مسئولیت تأمین روزی مردم را بر عهده دارد و وظیفه اوست که در این مسیر تلاش کند.
هوش مصنوعی: دست تو به اندازهای پر برکت است که مثل چشمه زمزم که از پای اسماعیل جاری شده، بستر دجله را پر از خیر و رحمت کرده است.
هوش مصنوعی: چشم بینندگان، درخواست کنندگان را روشن میکند و از دور، گرد سپاه را از صد فرسنگی میبیند.
هوش مصنوعی: مانند یک قطعه یاقوت، یک شعر منظم و زیباست که بر زیبایی و ارزش ستاره درخشان آن افزوده میشود.
هوش مصنوعی: من پیامم را به حضرت تو ارسال کردم، اما پاسخی دریافت نکردم. چون نزد من، خود آن نعمت بزرگ وجود دارد.
هوش مصنوعی: دختران پاک و نیکو صفاتی که در دل نهانند، هرچند که در گذشته تحت فشار و یأس بودهاند، اما همچنان ارزش و عزت خود را حفظ کردهاند.
هوش مصنوعی: باری دیگر به درگاه تو آمدهاند تا شاید بتوانند حجاب و محدودیت خود را کنار بزنند و به زیبایی و عشق تو بنگرند.
هوش مصنوعی: تو که در هر جا با بدشانسی همراهی، هر کجا که بروی، باد تو را به سمت خودش میکشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تنم به گونه نال و دلم به گونه نیل
جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل
چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز
چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل
رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق
[...]
ولایت مه شعبان به روزه شد تحویل
بدل شد این مه با آز و اینت نیک بدیل
به امر باری شیطان شدست بسته به بند
زبان خلق گشاده شدست بر تهلیل
چو نار در دل کفار و نور در مسجد
[...]
رسید عید همایون و روزه کرد رحیل
به جام داد فلک روشنایی از قندیل
چو روشنایی قندیل بازگشت به جام
سزدکه من به غزل بازگردم از تهلیل
غزل ز بهر غزالی غزاله رخ گویم
[...]
جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی
که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین
جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل
بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه
[...]
سپیده دم که بر آمد خروش بانگ رحیل
برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل
جهان ز گریه ام از آب گشت مالامال
ز سوز سینه ام آتش گرفت میلامیل
هلاک من چون بوقت وداع خواهد بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.