یا رب این ماییم از آن جان جهان افتاده دور
سایهوار از آفتابی ناگهان افتاده دور
ما چو اشکیم از فراقش مانده در خون جگر
برکناری وز میان مردمان افتاده دور
رحمتی ای همرهان، آخر که جای رحمت است
بر غریبی ناتوان، از کاروان افتاده دور
چون کنم یاران، که من بیمار و مرکب ناتوان؟
جان به لب نزدیک و راهی در میان افتاده دور
بینوا چون بلبلم، بیبرگ چون شاخ درخت
کز جمال گل بود، در مهرگان افتاده دور
بیخم ابروی او پیوسته نالان میروم
راست چون تیری که باشد از کمان افتاده دور
من چو پیکان زیر پی، پیمودهام روی زمین
بوده جویای نشانش، وز نشان افتاده دور
ما نمیبینیم عالم جز به نور طلعتت
گرچه از ماهی چو ماه از آسمان افتاده دور
آنچنان کانداخت چشم بد مرا دور از رخت
باد چشم بد ز رویت آنچنان افتاده دور
دی خیالت گفت: سلمان حال تنهاییت چیست؟
چون بود حال تن تنها، ز جان افتاده دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس غم و فراق شاعر است. او از دوری محبوب و زیبایی که در زندگیاش داشت، به شدت رنج میبرد و خود را در حالتی از تنهایی و بیکسی مییابد. شاعر خود را به اشک تشبیه میکند که از جدایی محبوبش در خون جگرش مانده و احساس میکند در جمع دیگران نیز غریب و بیکس است. او به یارانش میگوید که بیمار و ناتوان است و نمیتواند در این مسیر پر از دشواری ادامه دهد. همه اینها نشاندهنده عمق احساسات شاعر است که با خیال محبوبش به یاد میآورد و تحت تأثیر عواطفش به سر میبرد. شعر در نهایت بازتابی از تنهایی و ناامیدی او در جستجوی نور و حضوری است که دیگر در زندگیاش نیست.
هوش مصنوعی: پروردگار، ما هستیم که از روح جهان دور شدهایم، مانند سایهای که به ناگاه از آفتاب دور افتاده است.
هوش مصنوعی: ما مانند اشکهایی هستیم که از جدایی او به درد دل دچار شدهاند و از جمع مردم جدا شدهایم و در گوشهای از غم و اندوه خود رنج میبریم.
هوش مصنوعی: ای همراهان مهربان، کجاست آن رحمت که برای کسی مثل من، که از کاروان دور افتاده و در این سرزمین غریب و ناتوان است، ایجاد میشود؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانم با دوستانم همراه شوم وقتی که خودم بیمار و ناتوانم؟ جانم به لب رسیده و راهی که در پیش دارم بسیار دور است.
هوش مصنوعی: من هم مانند بلبل در غم و اندوه هستم و همچون شاخهی درختی بیبرگ به نظر میرسیم؛ چرا که از زیبایی گلها تنها یادگاری در دل داریم و در مهرگان به دور از آن زیباییها هستیم.
هوش مصنوعی: من همیشه در حال نالیدن و غمگینی هستم، درست مثل تیری که از کمان رها شده و به دور افتاده است. ابروی معشوقم باعث شده که دلم شاد نباشد و به همین خاطر، با دل شکسته و غمگین به پیش میروم.
هوش مصنوعی: من مانند پیکانی که زیر پا قرار دارد، در زمین سفر کردهام و در جستجوی نشانی از او هستم، اما از نشانهاش دور افتادهام.
هوش مصنوعی: ما جز به زیبایی تو چیزی نمیبینیم، حتی اگر ماهی مانند ماه از آسمان دور شده باشد.
هوش مصنوعی: چنانکه چشم بد از من دور شده، با دوری تو نیز چشم بد از وجود تو فاصله گرفته است.
هوش مصنوعی: در روزی خیالی از تو یاد کرد و از سلمان پرسید که حال و روز تنهاییات چگونه است؟ چون حال و روز یک نفر تنها، از جانش هم دور میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا رب، این ماییم از آن جان و جهان افتاده دور
سایه وار از آفتابی ناگهان افتاده دور
چون کنم، یاران، که من بیمارم و مرکب ضعیف
جان به لب نزدیک و راهی در میان افتاده دور
بینوا چون بلبلم، بی برگ چون شاخ رزان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.