گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلمان ساوجی

صفت خرابی دل، به حدیث کی درآید؟

سخن درون عاشق، به زبان کجا برآید؟

چو قلم به دست گیرم که حکایتت نویسم

سخنم رسد به پایان و قلم به سر درآید

سر من فدای زلفت، که ز خاک کشتگانش

همه گرد مشک خیزد، همه بوی عنبر آید

به تصور خیالت، نرود به خواب چشمم

که به چشم من خیال تو ز خواب خوشتر آید

به قلندری ملامت، چه کنی من گدا را؟

که سکندر ار بکوی تو رسد قلندر آید

اگرم به لب رسد جان، به خدا که نیست ممکن

که بجز خیال رویت، دگریم بر سر آید

 
sunny dark_mode