دل، در برم گرفت و پی یار من برفت
لب بوسه داد و جان و روان از بدن برفت
چون دید دل، که قافله اشک میرود
با کاروان روان شد و از چشم من برفت
بلبل شنید ناله من، در فراق یار
مستانه، نعرهای زد و از خویشتن برفت
آن کس که باز ماند ز جانان برای جان
یوسف گذاشت، در طلب پیرهن برفت
آن سرو ناز، تا ز چمن سایه برگرفت
بنشست آتش گل و آب سمن برفت
از زلف جمع کرد، پراکنده لشگری
آمد، به قصد خونم و در آمدن برفت
بشکست، قلب لشکر دلها و درپیش
لشکر برفت و آن بت لشکر شکن برفت
ناگفتنی است، راز دهانش ولی، چه سود
خوردن، دریغ بر سخنی کز دهن برفت
بازا، که عمر جز نفسی نیست و آن نفس
یکبارگی، درآمدن و در شدن برفت
سلمان ز شوق او اگرت جان بشد چه شد
سودای او نرفت ز جان و ز تن برفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد فراق معشوق و دلتنگی خود میگوید. دل او از محبت یار پر شده و با خداحافظی، احساساتش را بهطور کامل از دست میدهد. اشکها و نالهها به خاطر جدایی، همهجا را پر کرده و دلها شکستهاند. شاعر به تصویرسازی از یار و زیباییاش میپردازد و میگوید که بودن و نبودن یار چقدر در زندگی او تاثیرگذار است. او به این نتیجه میرسد که زندگی فقط یک نفس است و همه چیز گذراست. در پایان، عشق و شور و شوق برای یار همواره در دل او باقی میماند، حتی اگر جانش در این راه برود.
هوش مصنوعی: دل من به عشق شدیداً گرفتار شد و محبوبم را در آغوش کشید. او بوسهای به لبانم داد و جانم از تنم جدا شد.
هوش مصنوعی: وقتی دل متوجه شد که اشکها مانند قافلهای در حال حرکت هستند، به جمع آنها پیوست و از چشمانم ناپدید شد.
هوش مصنوعی: بلبل صدای نالهام را در جدایی از یار شنید و به قدری تحت تأثیر قرار گرفت که فریادی زد و از حال خود رفت.
هوش مصنوعی: کسی که از محبوبش دور مانده، برای رسیدن به او تلاش میکند و برای پیدا کردن چیزی که او را به یاد محبوبش بیندازد، تمام کوشش خود را به کار میبرد.
هوش مصنوعی: آن سرو زیبا وقتی از چمن سایهاش را برداشت، آتش گل خاموش شد و آب سمن نیز رفت.
هوش مصنوعی: از موهای تابدار او، لشگری جمع شده و پراکنده شدهاند. آن لشگر به قصد جان من آمده و به سمت من میآید.
هوش مصنوعی: دلها را شکست و در مقابل لشکر به راه افتاد و آن معشوقی که دلها را میشکست نیز رفت.
هوش مصنوعی: چیزی که او به زبان نمیآورد، بسیار ارزشمند است. اما چه فایدهای از شنیدن آن میتوان داشت، وقتی که کلامی که از دهانش خارج میشود، از دست رفته و دیگر قابل استفاده نیست؟
هوش مصنوعی: برگرد، زیرا عمر فقط یک نفس است و آن نفس، یک لحظه برای ورود و تغییر به وجود میآید و میگذرد.
هوش مصنوعی: اگر سلمان از شوق او جانش را فدای او کند، چه اتفاقی میافتد؟ عشق و دلباختگی او هرگز از جان و وجودش نمیرود، حتی اگر جسمش از دنیا برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یعنی صفیقلی، که چو گل زین چمن برفت
غلطان بخون چو اشک من، از چشم من برفت
در بوستان وزید دگر باد مهرگان
ریحان برفت و لاله برفت و سمن برفت
زلف بنفشه، طره ی سنبل، شکن گرفت؛
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.