از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است
عارضش باری ازین عارضه خوشتر شده است
داشتش آینه گردی و کنون روشن شد
که به آه دل عشاق منور شده است
از لبت شربت قند ار چه رسیدست به کام
شکر از شرم دهانت به عرق تر شده است
ای طبیب از دهن یار به عطار بگوی
برمکش قند گران را که مکرر شده است
شربتی ساز مفرح دل بیمار مرا
زان دو یاقوت که پرورده به شکر شده است
میدهد لعل توام ساده جوابی لیکن
چشم بیمار تو مایل به مزور شده است
صبح برخاست به بوی تو صبا پنداری
که ز بیماری دوشینه سبکتر شده است
هر کجا کرده گذر بر سر زلفت بادی
روز من چون شب تاریک مکدر شده است
گر سر من برود عشقت از این سر نرود
زانکه سرمایه عشق تو درین سر شده است
چشم بیمار تو از دیده من کرد هوس
ناردانی که بدین گونه مزعفر شده است
تا دگر کی به لب جام لبت باز خورد
ای سبا خون که ز غم در دل ساغر شده است
بعد ازین غم مخور ای دل که غم امروز همه
روزی دشمن دارای مظفر شده است
سایه لطف خدا شاه، اویس، آنکه به حق
پادشاهان جهان را سر و افسر شده است
آنکه در منصب شاهی، شرف و مرتبتش
ناسخ سلطنت طغرل و سنجر شده است
کلک او نقش قدر را سر پرگار آمد
رای او کلک قضا را خط مستر شده است
فکر تیغش اگر آورده اسد در خاطر
اسد از تیزی آن فکر دو پیکر شده است
تا خورد در ظلمات دل خصم آب حیات
تیغ بزش چو خضر یار سکندر شده است
ای جهان گیر جهان بخش که از حکم ازل
سلطنت تا به ابد بر تو مقرر شده است
مار رمحت به سنان، مهره شکاف آمده است
شیر را یات تو در معرکه صفدر شده است
مژه بر دیده بدخواه تو پیکان گشته
آب در حنجره خصم تو خنجر شده است
روشن است آنکه تو خورشیدی از آن روی جهان
شرق تا غرب به تیغ تو مسخر شده است
گرگ با عدل تو همراز شبان آمده است
باز با داد تو انباز کبوتر شده است
کرد گردون به دلت نسبت دریای عدن
لاجرم زاده طبعش همه گوهر شده است
نجم در قبضه شمشیر تو کوکب گشته
چرخ بر قبه خرگاه تو چنبر شده است
عقل را پیروی رای تو میباید کرد
در دماغ خرد این فکر مصور شده است
طاعت فکر تو در خود ننهاست فلک
در نهاد فلک این وضع مخمر شده است
ذره از عون تو با مهر مقابل گشته
زر به دوران تو با سنگ برابر شده است
هر که از نام تو بر لوح جبین کرد نشان
کار و بارش بدرستی همه با زر شده است
وانکه از سایه اقبال تو برتافته روی
شده سرگشته تراز ذره و در خور شده است
خسروا از سبب عارضه یک شبهات
چه خرابی که درین خانه ششدر شده است
یارب آن شب چه شبی بود که گفتی سحرش
میخ چشم مه و قفل در خاور شده است؟
بس که از سوز دعای ملک و ناله ملک
اشک انجم به کنار فلک اندر شده است
گنبد سبز فلک گنبد گل را ماند
بس که از مجمر انفاس معطر شده است
دست در دامن آهم زده این جان عزیز
با دعایت ز لب من به فلک بر شده است
صبح بهر تو دعای خواند و دمید
با دعای سحر این فتح میسر شده است
جان ملکی و سر مملکتی، ملک بدین
در گمان بود کنونش همه باور شده است
شکر این موهبت و نعمت این صحت را
با زبان قلم و تیغ سخنور شده است
تا دل نار و رخ شهره آبی به شهور
خاکی و آتشی از آب و ز آذر شده است
خاک و آب تو ز آفات جهان باد مصون
کاب در حلق بد اندیش تو آذر شده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و به توصیف محبوبی میپردازد که در دل عاشق احساس خاصی ایجاد کرده است. شاعر از زیباییهای ظاهری و باطنی محبوب میگوید و تأثیرات عشق را بر روی خود و زندگیاش نمایش میدهد. او همچنین به قدرت و مقامی که محبوب به خاطر عشقش به دست آورده اشاره میکند و در نهایت میخواهد تا احساساتش و زیبایی محبوبش را با زبان شعر بیان کند. غزل مزین به تصاویری از طبیعت و عالم خیال است که عشق را به صورت یک نعمت و موهبت الهی میستاید.
هوش مصنوعی: اگرچه در اثر تنوع و متفاوت بودن، موهایش به هم ریخته است، اما زیبایی و جذابیت چهرهاش به نحو چشمگیری افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: او در گذشته آینهای داشت که حالا روشن و واضح شده است، زیرا عشق و غم دل عاشقان مانند نوری در دلش تابیده است.
هوش مصنوعی: از لبانت شیرینی و خوشی به کام رسید، اما به خاطر شرم و حیا، دهانت عرق کرده است.
هوش مصنوعی: ای طبیب، از زبان معشوق به عطار بگو که قند شیرین را که ارزش زیادی دارد، ببر و بیاور، زیرا که من هر بار به آن نیاز دارم و این موضوع تکرار شده است.
هوش مصنوعی: مرا خوشحال کن و دل بیمارم را شاد کن با نوشیدنی که از ترکیب دو دانهی یاقوتی تهیه شده که به شکر آغشته است.
هوش مصنوعی: لبخند معصوم تو میتواند پاسخی ساده باشد، اما چشمان بیمار تو به زهررنگی متمایل شده است.
هوش مصنوعی: صبح که میرسد، بوی تو را احساس میکنم و گویی بادهطعمام از بیماری شب گذشته سبکتر شده است.
هوش مصنوعی: هر جا که نسیمی از زلف تو عبور کرده، روز من به اندازه شب تیره و نامناسب شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه جانم فدای عشق تو شود، اما عشق من به تو هیچگاه از سرم نمیرود، زیرا عشق تو برای من اهمیت و ارزش بسیار بالایی دارد.
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو در من شوق و آرزو ایجاد کرده است، چون ناردانی که به این زیبایی زعفرانی شده است.
هوش مصنوعی: ای نسیم، تا کی میخواهی لبان خوشبو و عاشقانهات را به جامم برسانی؟ دل من از غم میجوشد و مانند ساغر پر از خون است.
هوش مصنوعی: دیگر نگران نباش، ای دل، چون غم امروز به زودی تبدیل به شادی خواهد شد و موانع را از سر راه میبرد.
هوش مصنوعی: سایه رحمت خدا بر شاه اویس، کسی که به حق، موجب عظمت و تاج و تخت پادشاهان جهان شده است.
هوش مصنوعی: کسی که در مقام پادشاهی قرار دارد، مقام و اعتبارش به قدری بالا است که به نوعی جانشین سلطنت طغرل و سنجر به حساب میآید.
هوش مصنوعی: دست او نقش سرنوشت را با دقت طراحی کرد و تصمیم او باعث شد که تقدیر به شکل نهایی خود درآید.
هوش مصنوعی: اگر شیر به فکر و یاد تیغش باشد، نشان میدهد که آن فکر چقدر بر او تأثیر گذاشته و حتی باعث شده است که او به دو نیم شود.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن در تاریکیهای دلش غرق شده، آب حیات او به پایان رسیده و شمشیرش همچون خضر، که یار سکندر است، به او کمک کرده است.
هوش مصنوعی: ای خالق جهان و سخاوتمند که سلطنت و قدرت تو از آغاز تا همیشه برایت مقرر شده است.
هوش مصنوعی: چشم طمع سوراخهای خطری برای شاهین را نشان داده است، و حالا زمان نبرد فرارسیده است.
هوش مصنوعی: مژههای تو به مانند تیرهایی برای آسیب زدن به دشمنانت شده و آب در گلوی او مثل خنجر است که به او آسیب میزند.
هوش مصنوعی: واضح است که تو مانند خورشید هستی و به خاطر وجود تو، تمام جهان از شرق تا غرب تحت سلطه تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: گرگ، که نماد خطر و شرارت است، با عدالت تو همدلی کرده و به عنوان شبان (حامی و نگهدارنده) در آمده است. همچنین، با توجه به داد و انصاف تو، کبوتر که نماد صلح و آرامش است، به دوست و همدم تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: آسمان به دلت نسبت به دریای عدن داده است، بنابراین طبیعت تو همه چیزهای باارزش و گرانبها خلق کرده است.
هوش مصنوعی: ستاره در دستان تو به مانند یک مروارید درخشیده و آسمان به دور چادر تو حلقه زده است.
هوش مصنوعی: باید از عقل و خرد پیروی کرد، زیرا این اندیشه در ذهن شخص شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: فرمانروایی و تأثیر فکر و اراده تو در دنیا وجود ندارد؛ این وضعیت موجود در عالم، ناشی از ساختار و ماهیت خود آن است.
هوش مصنوعی: ذرهای که در کمک و یاری تو است، با محبت و عشق همسطح شده و در برابر ارزشهای تو، طلا به هنگامهی تو، به سنگ تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که نام تو را بر پیشانیاش بگذارد، زندگیاش به راستی و درستی همراه با ثروت و زر خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که از زیر سایه خوشبختی تو دور شده، مثل یک ذره سرگردان و بیهدف شده و به هیچچیز نمیرسد.
هوش مصنوعی: ای خسرو، به خاطر آن مشکل یا حادثهای که برای یک شب به تو وارد شده، چه ویرانی و خرابکاری در این خانه به وجود آمده است!
هوش مصنوعی: ای کاش آن شبی را فراموش نکنیم که گفتی سحر نزدیک است و چشمان ماه مثل میخ در دل آسمان و دروازه شرق بسته شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت تأثیر دعا و نالههای فرشتگان، اشکهای یخ زده تا کنار آسمان رسیدهاند.
هوش مصنوعی: گنبد سبز آسمان مانند گنبدی از گل است، زیرا بوی خوشی که از آن به مشام میرسد، دلنشین و معطر است.
هوش مصنوعی: روح عزیز من به سختی از غم و درد رنج میبرد و به لطف دعاهای تو، از من به آسمانها صعود کرده است.
هوش مصنوعی: صبح برای تو دعا شد و نور صبحگاه به وجود آمد، این پیروزی با دعای سحرگاه ممکن گردیده است.
هوش مصنوعی: زندگی روح انسانی و مدیریت یک کشور، در گذشته به صورت خیال و توهم بود، اما اکنون این تصور به واقعیتی ملموس تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: شکرت را باید با زبان و قلم بیان کرد و این نعمت سلامتی را با قدرت گفتار به تصویر کشید.
هوش مصنوعی: دل آتشین و چهرهای زیبا، در میان خاک و آتش، از آب و آتش به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: خاک و آب تو در برابر آسیبهای دنیا محفوظ و حفظ شدهاند، اما افکار منفی تو مانند آتش به آنها آسیب میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاطر از سبحه و زنار مکدر شده است
ریسمان بازی تقلید مکرر شده است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.