دل درین بادیه سویی دود و من سویی
خضر شاید که ز یک سوی نماید رویی
هست سررشته ای از عشق هنوزم در دست
مانده در شانهٔ ما از سر مجنون مویی
سخت از بیضهٔ قمری خبری میگیرد
باغبان را شده گویا هوس لولویی
عشق او روکش ما گشت پس از مردن هم
صورت شیر ببین بر ورق آهویی
طرفه بحری ست محبت که درو هست سلیم
به فسون جنبش هر موج، لب جادویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر احساسات عشق و جستجوی معشوق است. شاعر خود را در دنیایی پر از دود و غم معرفی میکند و در عین حال به جستجوی خضر، نماد هدایت و روشنی، اشاره میکند. عشق هنوز در دل او زنده است و یادآور یک وابستگی عمیق است. همچنین باغبان در جستجوی زیبایی و لذتهای جدید است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق قادر است حتی بعد از مرگ نیز بر انسان تأثیر بگذارد و به زیبایی و سحرآفرینی آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل من در این بیابان در پی دود است و من به سوی خضر میروم، شاید که از یک سو، نمایی از زیبایی را ببینم.
هوش مصنوعی: عشق هنوز تا حدی در وجود ما باقی مانده و مانند ریشه ای در دست ما احساس میشود، مثل موی مجنونی که بر شانه اش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: باغبان از صدای قمری به یاد لولویی میافتد و دلش میخواهد آن را بسازد.
هوش مصنوعی: عشق او بر ما چنان تأثیری گذاشت که حتی پس از مرگ نیز، زیبایی و جاذبهاش مانند چهره شیر بر روی کاغذی از آهو نمایان میشود.
هوش مصنوعی: محبت همچون دریای بزرگی است که در آن انسان پاک و سادهدل جذب جادو و فریب هر موجش میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو اگر شعر نگویی چه کنی خواجه حکیم
بیوسیلت نتوانی که بدرها پویی
من اگر شعر نگویم پی کاری گیرم
که خلاصی دهد از جاهلی و بدخویی
من همه شب ورق زرق فرو میشویم
[...]
اگر از هر دو جهان برشکنی یک رویی
ورنه ای یار کجا با که سخن می گویی
هر چه در دوست شوی محو و در او مستغرق
این توان گفت از اویی نتوان گفت اویی
هر چه او نه ، که و چه کو و کجا، اوست همه
[...]
ای که عنبر ز سر زلف تو دارد بویی
جعدت از مشک سیه فرق ندارد مویی
آهوانند در آن غمزهٔ شیرافکن تو
گرچه در چشم تو ممکن نبود آهویی
دل به زلفت من دیوانه چرا میدادم؟!
[...]
مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی
نافه مشک برد از سر زلفت بویی
آدمی نیست همانا که ز حیوان بتر است
هر که را نیست به خاطر هوس مه روئی
نیست امکان که دل از کوی تو بر گیرد دل
[...]
ای روان گشته ز چشمم ز فراقت جویی
ز چه از خون جگر در طلب مه رویی
شب دیجور به امّید سحر بیدارم
بو که از زلف تو آرد به دماغم بویی
تا به گرد رخ تو زلف چو چوگان دیدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.