گنجور

 
سلیم تهرانی

دیوانه ایم و وادی عشق است دشت ما

آید پیاده گل ز گلستان به گشت ما

از کس مپرس آنچه به ما رفته زین محیط

از سطرهای موج بخوان سرگذشت ما

آسان بود شکست صف بیدلان عشق

یک ناوک از نگاه تو و هفت و هشت ما

رسوای کوی عشق چو خورشید محشریم

از بام آسمان، فلک افکنده طشت ما

نازد به اشک و آه دلم کوی او سلیم

چون ملک ری به آب و هوای طرشت ما

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
امیر شاهی

ای نقش بسته نام خطت با سرشت ما

این حرف شد ز روز ازل سرنوشت ما

کارم بسینه تخم وفای تو کشتن است

خود عقل خنده میزند از کار و کشت ما

ما شرمسار مانده ز تقصیرهای خویش

[...]

شاهدی

شد خاک راه این سر سودا نوشت ما

این شد مگر ز روز ازل سرنوشت ما

از کوی دوست ما سوی جنت چرا رویم

رضوان حسد برد ز نعیم و بهشت ما

تخم اَمَل که دل به هوای تو کشته بود

[...]

میرداماد

سوز غم تو کرد قضا سرنوشت ما

ای در غم تو شعله آتش بهشت ما

این ابر ناوک تو همانابه سینه داشت

کالماس جای سبزه بر آمد ز کشت ما

دوزخ به پشت گرمی ایام هجر تو

[...]

صائب تبریزی

در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما

با کعبه هم لباس شد آخر کنشت ما

از سنگ کودکان سر ما لاله زار شد

خط شکسته بود مگر سرنوشت ما؟

برق از زمین سوخته نومید می رود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما

از روی هم نوشته قضا، سرنوشت ما

چون دانه دل به خوشه و خرمن نبسته‌ایم

محتاج آبیاری برق است کشت ما

انصاف بین که سوی تو رضوان چو دید، گفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه